dressmaking

/ˈdreˌsmekɪŋ//ˈdresmeɪkɪŋ/

معنی: خیاطی
معانی دیگر: خیاطی زنانه، زنانه دوزی

جمله های نمونه

1. My mother is very skilled at/in dressmaking.
[ترجمه گوگل]مادرم در خیاطی مهارت زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]مادرم در \/ in بسیار ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She regarded dressmaking with great dislike.
[ترجمه گوگل]او با بیزاری زیادی به لباس دوزی می نگریست
[ترجمه ترگمان]او خیاطی را با نفرت بزرگی می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dressmaking and sewing machines are totally foreign to many would-be kite flyers.
[ترجمه گوگل]ماشین های خیاطی و خیاطی برای بسیاری از بادبادک بازها کاملاً بیگانه هستند
[ترجمه ترگمان]ماشین های خیاطی و خیاطی برای بسیاری از آگهی ها کاملا بیگانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some women love dressmaking or knitting.
[ترجمه گوگل]برخی از زنان عاشق خیاطی یا بافتنی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی زنان خیاطی و خیاطی دوست می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In theory, she studied domestic science - dressmaking and cooking - and took a pitman's correspondence and typing course.
[ترجمه گوگل]در تئوری، او علوم داخلی - خیاطی و آشپزی - خواند و دوره مکاتبات و تایپ پیتمن را گذراند
[ترجمه ترگمان]در نظریه، او علم خانگی - dressmaking و آشپزی را مورد مطالعه قرار داد - و دوره لیسانس و ماشین نویسی را در دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must teach them something – needlework, typing, dressmaking.
[ترجمه گوگل]ما باید چیزی به آنها بیاموزیم - سوزن دوزی، تایپ کردن، لباس دوزی
[ترجمه ترگمان]ما باید چیزی را به آن ها یاد بدهیم، خیاطی، تایپ، خیاطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But back then, I was immersed in dressmaking in my free hours outside college studies, and even went as far as setting up my own independent brand.
[ترجمه گوگل]اما در آن زمان، من در ساعات آزاد خارج از تحصیلات دانشگاهی غرق در لباس دوزی بودم و حتی تا راه اندازی برند مستقل خودم پیش رفتم
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن، من در ساعات بیکاری در خارج از مطالعات دانشگاهی در dressmaking غوطه ور شدم و حتی تا آنجا که نام تجاری مستقل خودم را تنظیم کردم، رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After dismissing my dressmaking skills in the past, Sofie unexpectedly requests that I make her a tutu.
[ترجمه گوگل]سوفی پس از رد کردن مهارت‌های لباس‌سازی من در گذشته، به طور غیرمنتظره‌ای از من درخواست می‌کند که از او یک توتو درست کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مهارت های dressmaking را در گذشته مرخص کرد، با سوفیا نا غیر منتظره درخواست کرد که او را یک دامن کوتاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jim worked out a plan for burgling a dressmaking establishment nearby.
[ترجمه گوگل]جیم نقشه‌ای برای دزدی از یک مغازه خیاطی در آن نزدیکی طراحی کرد
[ترجمه ترگمان]جیم طرحی را برای burgling یک موسسه dressmaking در آن حوالی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can write on any surface, especially for dressmaking, handicraft, embroidery, artificial flowers, etcfor temporary marking.
[ترجمه گوگل]می تواند روی هر سطحی بنویسد، مخصوصاً برای خیاطی، صنایع دستی، گلدوزی، گل های مصنوعی و غیره برای علامت گذاری موقت
[ترجمه ترگمان]می تواند بر روی هر سطحی، به ویژه برای dressmaking، صنایع دستی، گلدوزی، گل مصنوعی و علامت گذاری موقتی بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She designs for a dressmaking company.
[ترجمه گوگل]او برای یک شرکت خیاطی طراحی می کند
[ترجمه ترگمان]او برای شرکت dressmaking طراحی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've lost count of the number of weddings happening this year - hence the need to do some dressmaking.
[ترجمه گوگل]من تعداد عروسی‌های امسال را از دست داده‌ام - از این رو نیاز به لباس دوزی دارم
[ترجمه ترگمان]من تعداد جشن های عروسی در سال جاری را از دست داده ام - در نتیجه نیاز به انجام برخی از dressmaking ها را از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He allowed her more freedom of choice than many of his clients who were perhaps a better advertisement for his dressmaking skills.
[ترجمه گوگل]او نسبت به بسیاری از مشتریانش که شاید تبلیغ بهتری برای مهارت های لباس دوزی او بودند، آزادی انتخاب بیشتری به او داد
[ترجمه ترگمان]او به او آزادی بیشتری نسبت به بسیاری از مشتریان خود داد که شاید تبلیغ بهتری برای مهارت های dressmaking داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now, after years spent behind a sewing machine in her husband's dressmaking factory, she feels like a woman reborn.
[ترجمه گوگل]حالا پس از سال‌ها گذراندن پشت چرخ خیاطی در کارخانه خیاطی همسرش، احساس می‌کند زنی دوباره متولد شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون، پس از سال ها پشت یک چرخ خیاطی در کارخانه خیاطی شوهرش، احساس می کند که یک زن دوباره متولد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیاطی (اسم)
dressmaking

انگلیسی به انگلیسی

• occupation of making and altering women's clothing

پیشنهاد کاربران

بپرس