doting

/ˈdoʊtɪŋ//ˈdəʊtɪŋ/

(نابخردانه یا زیاده از حد) دوستدار، شیدا، واله، زیادمایل، شیفته ازروی نادانی، خرف، فرسوده

جمله های نمونه

1. doting mothers end up spoiling their children
مادرهای بسیار واله بچه های خود را لوس می کنند.

2. he is only 75, but he is already doting
او فقط 75 سال دارد ولی از حالا خرف شده است.

3. We saw photographs of the doting father with the baby on his knee.
[ترجمه گوگل]عکس‌هایی از پدر دلسوز با نوزاد روی زانو دیدیم
[ترجمه ترگمان]عکس هایی از پدر doting را که کودک روی زانویش بود دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doting husband catered to his wife's every wish.
[ترجمه گوگل]شوهر دلسوز تمام خواسته های همسرش را برآورده کرد
[ترجمه ترگمان]شوهر عزیزت هر آرزو را با همسرش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Doting dad Seb is delighted with his beautiful new daughter.
[ترجمه گوگل]بابای دلسوز سب از دختر زیبای جدیدش خوشحال است
[ترجمه ترگمان]پدر doting از دختر جدیدش خیلی خوشش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or a weepy Tom Hanks tribute to his doting wife?
[ترجمه گوگل]یا ادای احترام تام هنکس برای همسر دلسوزش؟
[ترجمه ترگمان]یا یه قدردانی از تام هنکس تو زنش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Code doting is used by some food manufacturers on products that have a long shelf life.
[ترجمه گوگل]کد نقطه گذاری توسط برخی از تولید کنندگان مواد غذایی در محصولاتی که ماندگاری طولانی دارند استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این نوع Code توسط برخی از تولید کنندگان مواد غذایی در محصولاتی که عمر ماندگاری دارند، استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gloria had an old Studebaker that her doting father had given her.
[ترجمه گوگل]گلوریا یک استودبیکر قدیمی داشت که پدر دلسوزش به او داده بود
[ترجمه ترگمان]گلوریا یک دوست قدیمی داشت که پدر doting به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. TYPICAL USE : A doting mother alienates her husband by lavishing too much love on their child.
[ترجمه گوگل]استفاده معمولی: یک مادر دلسوز با ابراز محبت بیش از حد به فرزندش، شوهرش را از خود دور می کند
[ترجمه ترگمان]استفاده بیش از حد: مادر ازخودراضی، با lavishing بیش از اندازه نسبت به فرزند خود، شوهر خود را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finally, the descriptions of the official doting and the plebeian canniness reflect the different judicial wisdom of the authorities and plebs.
[ترجمه گوگل]در نهایت، توصیفات رسمی و جنایت‌های پلبی بیانگر خرد قضایی متفاوت مقامات و مردم است
[ترجمه ترگمان]در نهایت، توصیفات این مقام doting و عوام plebeian، عقل قضایی متفاوتی از مقامات و پلبها را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A doting grandmother harnessed a donkey, pursued the boy and rode to guerrilla headquarters.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ متعصب الاغی را مهار کرد، پسر را تعقیب کرد و به مقر چریک ها رفت
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ doting یک خرش را به ارابه بست و پسرک را دنبال کرد و به سوی مقر چریکی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Irene asked her doting husband if he would build her a handloom.
[ترجمه گوگل]ایرنه از شوهر دلسوزش پرسید که آیا برای او یک ماشین بافندگی بسازد؟
[ترجمه ترگمان]ایرین از شوهرش خواست که براش یه \"handloom\" بسازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When he grows a little taller, doting parents will trade in football lessons for basketball coaching.
[ترجمه گوگل]وقتی قد او کمی بلندتر شد، والدین علاقه مند درس های فوتبال را با مربیگری بسکتبال عوض می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی او کمی بلندتر می شود، والدین ازخودراضی در کلاس های فوتبال آموزش بسکتبال شرکت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• foolishly loving and indulgent; adoring; exhibiting mental decline due to old age
doting means showing a lot of love for someone or something.

پیشنهاد کاربران

بپرس