dorsal

/ˈdɔːrsl̩//ˈdɔːsl̩/

معنی: فقره، پشتی، فوقانی، ظهری
معانی دیگر: پشتی (در مقابل شکمی: ventral)، پسین، عقبی، خلفی، (گیاه شناسی) دور از محور، وراآسه، هم ورآسه ای (abaxial هم می گویند)، سینه ای (thoracic هم می گویند)

جمله های نمونه

1. dorsal fin
(ماهیان) باله ی پشتی

2. dorsal vein
سیاهرگ پشتی

3. The male fish develops extended filaments on the dorsal fin.
[ترجمه گوگل]ماهی نر رشته های کشیده روی باله پشتی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]ماهی نر در باله پشتی رشته های بزرگ ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Soon, however, many are projecting their dorsal fins high out of the water and are confidently pecking at their food.
[ترجمه گوگل]اما به زودی، بسیاری باله های پشتی خود را از آب بیرون می اندازند و با اطمینان به غذای خود نوک می زنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی بسیاری از آن ها باله پشتی خود را از آب بیرون می کشند و با اطمینان به غذای خود نوک می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In most mammals, apart from the cat, the dorsal lateral geniculate nucleus projects exclusively to area 1
[ترجمه گوگل]در بیشتر پستانداران، به غیر از گربه، هسته ژنیکوله جانبی پشتی منحصراً به ناحیه 1 می رود
[ترجمه ترگمان]در بیشتر پستانداران، جدا از گربه، هسته geniculate جانبی پشتی به طور انحصاری در ناحیه ۱ قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The blennies have a single dorsal fin, which may be almost, but not completely, divided by a deep notch.
[ترجمه گوگل]باله‌ها یک باله پشتی دارند که ممکن است تقریباً، اما نه کاملاً، با یک شکاف عمیق تقسیم شود
[ترجمه ترگمان]باله پشتی یک باله پشتی دارد که ممکن است تقریبا به طور کامل با یک شکاف عمیق تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Longitudinal dorsal incision of the constricting band followed by transverse suture results in a fully mobile foreskin.
[ترجمه گوگل]برش طولی پشتی نوار منقبض و به دنبال آن بخیه عرضی باعث ایجاد یک پوست ختنه گاه کاملا متحرک می شود
[ترجمه ترگمان]شکاف برشی بعد پشتی یک باند محدودکننده که توسط بخیه عرضی دنبال می شود، در یک ختنه گاهش کاملا سیار منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dorsal arm plates are rounded in smaller specimens becoming hexagonal in the larger ones; they are not contiguous.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی پشتی در نمونه های کوچکتر گرد شده و در نمونه های بزرگتر شش ضلعی می شوند آنها به هم پیوسته نیستند
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی در نمونه های کوچک تر گرد می شوند و در بخش های بزرگ تر شش ضلعی می شوند؛ آن ها پیوسته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dorsal arm plates are swollen, fan shaped and separated from one another.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی پشتی متورم، بادبزن شکل و از یکدیگر جدا شده اند
[ترجمه ترگمان]صفحات دست پشتی ورم کرده، پنکه شکل می گیرند و از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dorsal fin is like a yacht sail; tall and similarly shaped.
[ترجمه گوگل]باله پشتی مانند بادبان قایق بادبانی است بلند و به شکل مشابه
[ترجمه ترگمان]باله پشتی مانند یک قایق بادبانی است؛ بلند و به شکل مشابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Are there any tremors of dorsal or pectorals that could signify irritation from parasites?
[ترجمه گوگل]آیا لرزش پشتی یا سینه ای وجود دارد که نشان دهنده تحریک ناشی از انگل باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا لرزه ها در عضلات پشتی و یا صدری وجود دارند که می تواند نشان دهنده سوزش from باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dorsal arm plates are fan shaped, contiguous proximal, but well separated distally.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی پشتی به شکل بادبزنی، نزدیک به هم هستند، اما به خوبی از هم جدا شده اند
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی به شکل بادبزنی، مجاور پیوسته، اما به خوبی از هم جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Butterflyfish have a spiny dorsal fin, which they are quite prepared to use in attack.
[ترجمه گوگل]پروانه ماهی دارای باله پشتی خاردار است که برای استفاده در حمله کاملاً آماده است
[ترجمه ترگمان]Butterflyfish یک باله پشتی خاردار به نام dorsal دارند که کاملا برای استفاده در حمله آماده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dorsal arm plates are bell shaped or triangular with a convex distal edge and are separated.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی پشتی به شکل زنگ یا مثلثی با لبه دیستال محدب و از هم جدا هستند
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی به شکل زنگ یا مثلثی با لبه محدب محدب وصل می شوند و از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In species with variegated leaves the dorsal side is olive brown, light to dark red or deep purple.
[ترجمه گوگل]در گونه هایی با برگ های متنوع، سمت پشتی قهوه ای زیتونی، قرمز روشن تا تیره یا بنفش تیره است
[ترجمه ترگمان]در گونه های رنگارنگ، قسمت پشتی به رنگ قهوه ای زیتونی و یا به رنگ ارغوانی تیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فقره (اسم)
article, point, subject matter, detail, paragraph, item, vertebra, dorsal, particular

پشتی (اسم)
back, dorsal, backrest, cushion, backing, pillow, dossal, pad

فوقانی (صفت)
over, upper, top, head, overhead, dorsal

ظهری (صفت)
dorsal, spinal, neglected, tergal, thrown behind

تخصصی

[علوم دامی] پشتی ؛ به پشت یا ناحیه پشتی فرد اشاره می کند.
[زمین شناسی] پشتى،مربوط به پشت یا قسمت بالایی بدن جانور

انگلیسی به انگلیسی

• of the back, situated on or near the back (anatomy, zoology)
dorsel, part located toward the back (anatomy, zoology); dossal, ornamental hanging hung behind and above the altar of a church
dorsal means relating to the back or spine of the body. it is used especially when referring to fish; a technical term.

پیشنهاد کاربران

خلفی
در زیست شناسی: پشتی، مربوط به ناحیه پشت
✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: of the back
[پزشکی] پشتی: مربوط به پشت بدن
dorsal ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: پشتی
تعریف: ← نامحورسو
tergal
دورسال

بپرس