doggedness


معنی: خریت
معانی دیگر: سرسختی، خودسری، پستی

جمله های نمونه

1. His remarkable doggedness led him to carry on regardless when two stink bombs broke everyone else's concentration.
[ترجمه گوگل]سرسختی چشمگیر او باعث شد که بدون توجه به زمانی که دو بمب بدبو تمرکز دیگران را شکسته بود، ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]doggedness قابل توجه او باعث شد که او بدون توجه به زمانی که دو بمب متعفن تمرکزش را از دست داده بود، ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I did all this with unnatural haste and doggedness; it was all too much for me.
[ترجمه گوگل]من همه این کارها را با عجله و سختگیری غیرطبیعی انجام دادم همه چیز برای من خیلی زیاد بود
[ترجمه ترگمان]من همه این کارها را با شتاب غیر طبیعی و غیر طبیعی انجام دادم؛ برای من خیلی زیاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Darwin's son Francis recalled his father's temperament: "Doggedness expresses his frame of mind almost better than perseverance. "
[ترجمه گوگل]فرانسیس، پسر داروین، خلق و خوی پدرش را به یاد می آورد: "سخت بودن تقریباً بهتر از استقامت، چارچوب ذهنی او را بیان می کند "
[ترجمه ترگمان]پسر داروین، فرانسوا، خلق و خوی پدر خود را به یاد آورد: \" doggedness، طرز فکر خود را تقریبا به مراتب بهتر از پشت کار و پشت کار بیان می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But such doggedness comes at the cost of further, perhaps fatal, rebellions.
[ترجمه گوگل]اما چنین سرسختی به قیمت شورش های بیشتر و شاید کشنده تمام می شود
[ترجمه ترگمان]اما چنین doggedness با هزینه بیشتر، شاید مرگبار و شورش ها صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But it was nothing that doggedness couldn't cure.
[ترجمه گوگل]اما این چیزی نبود که سخت گیری نتواند آن را درمان کند
[ترجمه ترگمان]اما چیزی نبود که من بتوانم درمانش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Determination went hand in hand with doggedness.
[ترجمه گوگل]قاطعیت دست به دست هم داد
[ترجمه ترگمان]عزم جزم با doggedness دست به دست هم داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And by doggedness and hard work Charles began to build up the reputation of the Grant's blend as a consistent, high quality product.
[ترجمه گوگل]و چارلز با سخت کوشی و سخت کوشی شروع به ساختن شهرت ترکیب Grant به عنوان یک محصول ثابت و با کیفیت کرد
[ترجمه ترگمان]و چارلز با سخت کوشی و سخت کوشی، شهرت و آوازه خوان Grant را به عنوان یک محصول با کیفیت بالا و با کیفیت بالا به پا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most of my accomplishments came as the result of sheer doggedness.
[ترجمه گوگل]بیشتر دستاوردهای من نتیجه سخت گیری محض بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر فضل و فضایل من ناشی از doggedness محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hers is a fame based not only on sheer doggedness, a quality held in high esteem by Koreans, but also on the universal human sympathy for a monumental — and in her case, cheerful — loser.
[ترجمه گوگل]شهرت او نه تنها بر اساس سرسختی محض است، ویژگی‌ای که کره‌ای‌ها به آن احترام می‌گذارند، بلکه بر حسب همدردی جهانی انسان نسبت به یک بازنده بزرگ - و در مورد او، شاداب - است
[ترجمه ترگمان]او نه تنها براساس doggedness بلکه در مورد همدردی انسانی همگانی برای یک رویداد تاریخی - و در مورد او، شادمان - بازنده، شهرت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is boosting trade with Sri Lanka and Bangladesh, and sticking, with commendable doggedness in the face of little encouragement, to the task of making peace with Pakistan.
[ترجمه گوگل]این کشور تجارت با سریلانکا و بنگلادش را تقویت می کند و با سخت گیری قابل ستایش در مواجهه با تشویق اندک، به وظیفه صلح با پاکستان پایبند است
[ترجمه ترگمان]این کشور با سریلانکا و بنگلادش در حال افزایش تجارت است و با doggedness ستودنی در مواجهه با تشویق اندک، وظیفه ایجاد صلح با پاکستان را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خریت (اسم)
contrariness, stupidity, asininity, intractability, doggedness, headstrongness, silliness, pertinacity, mulishness

انگلیسی به انگلیسی

• determination, tenacity, perseverance, persistence

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dog
✅️ اسم ( noun ) : dog / doggedness / dogger / doggy
✅️ صفت ( adjective ) : dogged / doggy
✅️ قید ( adverb ) : doggedly
حماقت

بپرس