disputation

/ˌdɪspjuːˈteɪʃn̩//ˌdɪspjuːˈteɪʃn̩/

معنی: ستیزه، مباحثه، مناظره، بحی و جدل، علم بحی
معانی دیگر: بحث، جستار، گفتمان، منازعه، بحک و جدل

جمله های نمونه

1. their disputation over the relative merits of modern art and ancient art
جستار آنان درباره ی محسنات نسبی هنر امروزی و هنر باستانی

2. After much legal disputation our right to resign was established.
[ترجمه گوگل]پس از کش و قوس های حقوقی فراوان، حق ما برای استعفا ثابت شد
[ترجمه ترگمان]بعد از مباحثات قانونی، حق استعفای او برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Religion is a diffuse topic liable to unending disputation whereas theism is not.
[ترجمه گوگل]دین موضوعی پراکنده است که در معرض مناقشات بی پایان است در حالی که خداباوری چنین نیست
[ترجمه ترگمان]در حالی که خداباوری در دسترس نیست، دین یک موضوع پراکنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In my opinion, this empty disputation will eventually take its place with the many other myths of human evolution.
[ترجمه گوگل]به نظر من، این بحث پوچ در نهایت جای خود را با بسیاری دیگر از افسانه های تکامل بشر خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]به نظر من، این مباحثات توخالی در نهایت جایگاه خود را با بسیاری از افسانه های دیگر تکامل انسان در بر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our progress was made noisy, too, by disputation.
[ترجمه گوگل]پیشرفت ما نیز با بحث و جدل پر سر و صدا شد
[ترجمه ترگمان]پیشروی ما با بحث و بحث و بحث و بحث و بحث بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The disputation between serial processing and parallel processing has been perennial.
[ترجمه گوگل]بحث بین پردازش سریال و پردازش موازی همیشگی بوده است
[ترجمه ترگمان]بحث بین پردازش سریال و پردازش موازی جاودانه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Formal disputation of such an issue.
[ترجمه گوگل]مناقشه رسمی چنین موضوعی
[ترجمه ترگمان]گفتگوهایی رسمی در مورد چنین موضوعی بوجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many issues concerning textual metaphor are still disputation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مسائل مربوط به استعاره متنی هنوز مورد بحث است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مسایل مربوط به استعاره متنی هنوز disputation هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The minimum wage system has been experiencing intense disputation ever since it was born.
[ترجمه گوگل]سیستم حداقل دستمزد از زمانی که به وجود آمد، با اختلافات شدیدی روبرو بوده است
[ترجمه ترگمان]از زمانی که به دنیا آمده، حداقل نظام حقوقی در حال تجربه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You let yourself feel the truth and the balance of that disputation.
[ترجمه گوگل]به خودتان اجازه می دهید حقیقت و تعادل آن بحث را احساس کنید
[ترجمه ترگمان]شما به خودتان اجازه می دهید حقیقت و تعادل این بحث را احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The assessment to D. H. Laurence ( 1885 - 1930 ) and his works are still in disputation so far.
[ترجمه گوگل]ارزیابی D H Laurence (1885 - 1930) و آثار او هنوز مورد بحث است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی به د ه لارنس (۱۸۸۵ - ۱۸۸۵)و آثار او تا کنون در حال بحث هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And there are some unclear expressions in clauses, inducing much disputation in practice.
[ترجمه گوگل]و برخی از عبارات نامشخص در بندها وجود دارد که باعث ایجاد اختلافات زیادی در عمل می شود
[ترجمه ترگمان]و برخی از عبارات مبهم در این رابطه وجود دارد که در عمل آن ها را به بحث کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since its beginning, fuzzy control system has been a field filled with disputation.
[ترجمه گوگل]سیستم کنترل فازی از زمان شروع خود، زمینه ای پر از بحث بوده است
[ترجمه ترگمان]از زمان آغاز آن، سیستم کنترل فازی یک میدان پر از disputation بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of Chinese TV Talk Shows can be regarded as narrative "text". Even if they come as argumentum and disputation, they are also based on some stories.
[ترجمه گوگل]بیشتر برنامه های گفتگوی تلویزیونی چینی را می توان به عنوان "متن" روایی در نظر گرفت حتی اگر به عنوان استدلال و مناقشه هم بیایند، بر اساس برخی داستان ها نیز هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر نمایش های تلویزیونی تلویزیونی چینی را می توان به عنوان \"متن\" در نظر گرفت حتی اگر به عنوان argumentum و مناظره باشند، آن ها براساس برخی از داستان ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیزه (اسم)
quarrel, conflict, melee, strife, dispute, contention, squabble, altercation, controversy, disputation

مباحثه (اسم)
discourse, contention, debate, discussion, argument, controversy, disputation

مناظره (اسم)
dispute, debate, discussion, argument, argumentation, disputation, contestation

بحی و جدل (اسم)
discussion, disputation, polemics

علم بحی (اسم)
disputation

انگلیسی به انگلیسی

• debate, discussion; formal academic debate
disputation is discussion on a subject which people cannot agree about; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dispute
✅️ اسم ( noun ) : dispute / disputation
✅️ صفت ( adjective ) : disputable / disputatious
✅️ قید ( adverb ) : disputably
Debate
مجادله گری
مجادله
بگو مگو

بپرس