dispensation

/ˌdɪspənˈseɪʃn̩//ˌdɪspenˈseɪʃn̩/

معنی: تقسیم، تقدیر، پخش، توزیع، اعطا
معانی دیگر: روش مدیریت، فرمداری، سامانگری، به کارگیری، اعمال، (کلیسای کاتولیک) معافیت از یک وظیفه یا قانون بخصوص، اجازه، نظام کلیسایی، حاکمیت، اقتدار، استیلا، (در مورد تعهد یا وظیفه) معافیت، بخشودگی، رستگی، (حقوق) استثنا، معافیت از قانون یا مقررات به خاطر عذر موجه، (الهیات) مشیت الهی، خواست خدا، قضا و قدر، وضع احکام دینی درهر دوره و عصر، عدم شمول

جمله های نمونه

1. the dispensation of medicines in rural areas
پخش دارو در مناطق روستایی

2. the christian dispensation
مقررات حاکم بر مسیحیت

3. through a special dispensation from the royal palace
با اجازه ی ویژه ی کاخ سلطنتی

4. under the new dispensation all drug manufacturers must be licensed
براساس مقررات جدید کلیه ی تولید کنندگان دارو باید پروانه داشته باشند.

5. to marry a non-catholic she needs a dispensation
برای ازدواج با غیرکاتولیک نیاز به بخشودگی دارد.

6. Caroline's marriage was annulled by special dispensation from the church.
[ترجمه ehsan] ازدواج کارولین توسط کلیسا با اختیارات ویژه لغو شد
|
[ترجمه گوگل]ازدواج کارولین با انصراف خاصی از کلیسا لغو شد
[ترجمه ترگمان]ازدواج کارولین از طریق کمک های مخصوصی از کلیسا لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She needed a special dispensation to remarry.
[ترجمه ehsan] او برای ازدواج دوباره به مجوز ویژه ای نیاز داشت
|
[ترجمه گوگل]او برای ازدواج مجدد نیاز به معافیت خاصی داشت
[ترجمه ترگمان]اون به یه هدیه ویژه احتیاج داشت که دوباره ازدواج کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sport's ruling body gave him dispensation to compete in national competitions.
[ترجمه گوگل]هیئت حاکمه این ورزش به او مهلت داد تا در مسابقات کشوری شرکت کند
[ترجمه ترگمان]هیات حاکمه این ورزش به او دستور داد تا در رقابت های ملی شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She needs a special dispensation to marry her cousin.
[ترجمه گوگل]او برای ازدواج با پسر عمویش نیاز به معافیت خاصی دارد
[ترجمه ترگمان]به یک راه خاص احتیاج دارد تا با پسر خاله اش ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You may be able to get special dispensation from a rabbi to eat non-kosher food.
[ترجمه گوگل]ممکن است بتوانید از یک خاخام برای خوردن غذای غیر کوشر تخفیف ویژه دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بتوانید از یک خاخام dispensation ویژه ای را برای خوردن غذاهای غیر حلال از یک خاخام به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One branch asked for a dispensation.
[ترجمه گوگل]یک شعبه تقاضای معافیت کرد
[ترجمه ترگمان]یک شاخه طلب بخشش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They saw signs and omens of this new dispensation everywhere.
[ترجمه گوگل]آنها نشانه ها و نشانه های این نظام جدید را در همه جا می دیدند
[ترجمه ترگمان]همه جا نشانه و نشانه های خوش یمن جدید را در همه جا می دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One could not get a dispensation from the mines inspectorate to increase the manpower.
[ترجمه گوگل]نمی توان از بازرسی معادن برای افزایش نیروی انسانی معافیت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها نتوانسته بود از بازرسی اداره بازرسی معادن به منظور افزایش نیروی انسانی استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is it true that accountants have a special dispensation?
[ترجمه گوگل]آیا این درست است که حسابداران دارای معافیت خاصی هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این صحت دارد که accountants یک عنایت خاص دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقسیم (اسم)
partition, allotment, division, scissor, cleavage, dispensation, apportionment, dealing, repartition

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

پخش (اسم)
release, prevalence, allotment, propagation, dispensation, broadcast, distribution, diffusion, dissemination, effluence

توزیع (اسم)
dispensation, distribution, repartition

اعطا (اسم)
dispensation, endowment, vouchsafement

تخصصی

[حقوق] معافیت (قانونی)، بخشودگی، توزیع، تقسیم

انگلیسی به انگلیسی

• distribution, apportionment, bestowal; permission, exception
a dispensation is special permission to do something that is normally not allowed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

special permission, especially from the Church, to do something that is not usually allowed:
- مجوز ویژه، خصوصا صادر شده از جانب کلیسا، جهت انجام دادن امری یا کاری، که در حالت عادی غیرقانونیه.
- در فیلم مردی برای تمام فصول، * فتوی* ترجمه شده.
...
[مشاهده متن کامل]

- منبع :
1 - https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/dispensation
2 - فیلم سینمایی A Man For All Seasons

dispensation
دور و عصر
یک نظام مذهبی یا سیاسی که در برهه خاصی روی زندگی مردم کنترل دارد
اجازه نامه قانونی یا شرعی، معافیت قانونی
special permission to do something that is not usually allowed or legal.
تقسیم. توزیع. پخش

بپرس