discriminative

/dɪˈskrɪməˌneɪtɪv//dɪsˈkrɪmɪnətɪv/

معنی: وابسته به تبعیض یا تمیز
معانی دیگر: با شعورانه، با خوش سلیقگی و خبرگی، فرورگرانه، وابسته به تبعی­ یا تمیز

جمله های نمونه

1. The Discriminative Common Vector ( DCV ) successfully overcomes this problem for FLDA.
[ترجمه گوگل]بردار مشترک متمایز (DCV) با موفقیت بر این مشکل برای FLDA غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]بردار معمولی discriminative (DCV)با موفقیت بر این مساله برای FLDA فایق می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The context, discriminative, or conditioned cues associated previously with heroin reinforcing are dissociable in a model of heroin relapse in rats.
[ترجمه گوگل]زمینه، نشانه های تبعیض آمیز یا شرطی مرتبط با تقویت کننده هروئین در مدلی از عود هروئین در موش صحرایی قابل تفکیک است
[ترجمه ترگمان]زمینه، متمایز سازی و یا مشروط های شرطی که پیش از این با تقویت هروئین همراه بودند، در مدلی از بازگشت هروئین در موش های صحرایی به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The measures are non - discriminative and not targeted at Mexican citizens.
[ترجمه گوگل]این اقدامات تبعیض آمیز نیست و شهروندان مکزیکی را هدف قرار نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این معیارها غیر متمایز هستند و در شهروندان مکزیکی مورد هدف قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Methods Cluster analysis and discriminative analysis were adopted for their identification.
[ترجمه گوگل]روشها تجزیه و تحلیل خوشه ای و تجزیه و تحلیل تمایز برای شناسایی آنها به تصویب رسید
[ترجمه ترگمان]روش های آنالیز خوشه بندی و آنالیز تشخیصی برای شناسایی آن ها بکار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The discriminative power of the three scores was evaluated by the area under the receiver operating characteristic curve (AUROCC).
[ترجمه گوگل]قدرت تمایز سه امتیاز توسط ناحیه زیر منحنی مشخصه عملکرد گیرنده (AUROCC) ارزیابی شد
[ترجمه ترگمان]قدرت تشخیصی این سه امتیاز توسط ناحیه تحت منحنی مشخصه عملیاتی گیرنده ارزیابی شد (AUROCC)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They do not require an appeal to effects specific to the discriminative stimuli.
[ترجمه گوگل]آنها نیازی به توسل به اثرات خاص محرک های تمایز ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها نیاز به درخواست برای تاثیرات خاص به محرک متمایزکننده ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shaft frequency, blade rate and number of blades of underwater targets are well known intrinsical discriminative features, and are important clues for classification .
[ترجمه گوگل]فرکانس شفت، نرخ تیغه و تعداد تیغه های اهداف زیر آب، ویژگی های متمایز ذاتی شناخته شده هستند و سرنخ های مهمی برای طبقه بندی هستند
[ترجمه ترگمان]فرکانس شفت، نرخ تیغه و تعداد تیغه های اهداف زیر آب به خوبی شناخته شده و متمایز هستند و نشانه های مهمی برای طبقه بندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An efficient heuristic search algorithm is proposed to obtain discriminative high-order features.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم جستجوی اکتشافی کارآمد برای به دست آوردن ویژگی های مرتبه بالا متمایز پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم جستجوی اکتشافی کارآمد برای به دست آوردن ویژگی های رده بالای تفکیک پذیری پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It has been suggested that focal segmental glomerulosclerosis (FSGS) is a discriminative parameter with independent prognostic value.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که گلومرولواسکلروز سگمنتال کانونی (FSGS) یک پارامتر متمایز با ارزش پیش آگهی مستقل است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده است که فاصله کانونی segmental (FSGS)یک پارامتر متمایز با ارزش تشخیصی مستقل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The results show that, for Chinese dependency parsing action - based parsers outperform generative and discriminative parsers.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که برای عمل تجزیه وابستگی چینی - تجزیه‌کننده‌های مبتنی بر تجزیه‌کننده‌های مولد و متمایز عملکرد بهتری دارند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که برای تجزیه و تحلیل وابستگی براساس وابستگی چینی، parsers های مبتنی بر کنش بهتر از parsers تولیدی و متمایز ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Surrounding the controlling of the poor, there was a great change in Tudor poor laws: punishment gave the way to discriminative almsgiving, poor law gradually became rational.
[ترجمه گوگل]در اطراف کنترل فقرا، تغییر بزرگی در قوانین فقیر تودور رخ داد: مجازات جای خود را به انفاق تبعیض آمیز داد، قانون ضعیف به تدریج عقلانی شد
[ترجمه ترگمان]در اطراف کنترل فقرا، تغییر بزرگی در قوانین poor تودور وجود داشت: تنبیه راه را به almsgiving discriminative سپرد، قانون بیچاره به تدریج منطقی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Kernel method was briefly introduced and compared with linear discriminative method in this article.
[ترجمه گوگل]در این مقاله روش کرنل به طور خلاصه با روش افتراقی خطی معرفی و مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]روش هسته در این مقاله به طور خلاصه معرفی و مقایسه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To analyse the TCM syndrome of chronic fatigue syndrome ( CFS ) patients by discriminative analysis.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل سندرم TCM در بیماران مبتلا به سندرم خستگی مزمن (CFS) با تجزیه و تحلیل تمایز
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل علایم (TCM)بیماران مبتلا به سندرم خستگی مزمن (CFS)از طریق آنالیز تشخیصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By making samyama on single moments and on their sequence in time, one gains discriminative knowledge.
[ترجمه گوگل]با ساختن سامیاما بر روی تک لحظه ها و توالی آن ها در زمان، فرد به دانش تمایزآمیز دست می یابد
[ترجمه ترگمان]با ایجاد samyama در لحظات مجرد و در توالی آن ها، یکی از دانش متمایز (متمایز)می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به تبعیض یا تمیز (صفت)
discriminative

انگلیسی به انگلیسی

• capable of making fine distinctions

پیشنهاد کاربران

متمایز
Discriminative models
مدل های تمیزدهنده و یا تفکیک کننده
متمایزگر
تمایز ، تمیز دادن دو موقعیت
در روانشناسی محرک تمیزی
Discriminative Stimulus
متمایز سازی، تفکیک پذیری

بپرس