disclose

/dɪsˈkloʊz//dɪsˈkləʊz/

معنی: اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن
معانی دیگر: نشان دادن، آشکار کردن، هویدا کردن، بروز دادن، پرده برداشتن از

جمله های نمونه

1. he refused to disclose where they were hiding
او از بروز دادن محل اختفای آنان خودداری کرد.

2. the theatre curtain rises to disclose once again a dirty kitchen
پرده ی نمایش بالا می رود تا یک بار دیگر آشپزخانه ی کثیفی را نشان دهد.

3. The lifting of the curtain disclosed a beautiful winter scene.
[ترجمه گوگل]برداشتن پرده صحنه زیبای زمستانی را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]بلند کردن پرده صحنه زیبای زمستانی را آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This letter discloses the source of his fortune.
[ترجمه گوگل]این نامه منبع ثروت او را فاش می کند
[ترجمه ترگمان]این نامه منبع ثروت اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Samson, reclining in the arms of Delilah, disclosed that the secret of his strength was in his long hair.
[ترجمه گوگل]سامسون که در آغوش دلیله دراز کشیده بود، فاش کرد که راز قدرت او در موهای بلندش است
[ترجمه ترگمان]سام سون در حالی که در آغوش Delilah لمیده بود، آشکار شد که راز نیرویش در موهای بلندش قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neither side would disclose details of the transaction.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از طرفین جزئیات معامله را فاش نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از طرفین جزئیات تراکنش ها را فاش نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's no absolute requirement to disclose your age.
[ترجمه Zhra dorri] هیچ لزومی نداره که تو سنت رو فاش کنی
|
[ترجمه گوگل]هیچ الزام مطلقی برای افشای سن شما وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ الزام مطلقی برای فاش کردن سن شما وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Failure to disclose all relevant changes may invalidate your policy.
[ترجمه گوگل]عدم افشای همه تغییرات مرتبط ممکن است خط‌مشی شما را باطل کند
[ترجمه ترگمان]عدم افشای تمام تغییرات مربوطه ممکن است سیاست شما را بی اعتبار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He failed to disclose all the information.
[ترجمه حسین ربیعی (مترجم)] او موفق نشد تا از تمام اطلاعات، پرده بردارد.
|
[ترجمه گوگل]او نتوانست تمام اطلاعات را فاش کند
[ترجمه ترگمان]او نتوانست همه اطلاعات را فاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Science can disclose the mysteries of nature.
[ترجمه حسین ربیعی (مترجم)] علم می تواند رازهای طبیعت را فاش کند.
|
[ترجمه گوگل]علم می تواند اسرار طبیعت را فاش کند
[ترجمه ترگمان]علم می تواند اسرار طبیعت را فاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Members of Parliament are required to disclose all their financial interests.
[ترجمه گوگل]نمایندگان مجلس موظفند تمام منافع مالی خود را افشا کنند
[ترجمه ترگمان]اعضای پارلمان ملزم هستند تا همه منافع مالی خود را فاش سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He received an anonymous letter threatening to disclose details of his affair if he didn't pay the money.
[ترجمه گوگل]او نامه ای ناشناس دریافت کرد که در آن تهدید می شد اگر پول را نپردازد، جزئیات رابطه خود را فاش می کند
[ترجمه ترگمان]او یک نامه ناشناس دریافت کرده بود که اگر پول را نداده بود، او را تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The city council refused to disclose details of the proposed traffic ban.
[ترجمه گوگل]شورای شهر از افشای جزئیات ممنوعیت ترافیکی پیشنهادی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]شورای شهر از افشای جزئیات ممنوعیت ترافیک پیشنهادی خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company didn't disclose how much it expects to gain from the two deals.
[ترجمه گوگل]این شرکت فاش نکرد که چقدر انتظار دارد از این دو معامله سود کند
[ترجمه ترگمان]شرکت نشان نداد که انتظار چه مقدار از این دو معامله را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He refused to disclose the identity of the politician.
[ترجمه گوگل]او از افشای هویت این سیاستمدار خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از افشای هویت سیاست مدار خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was indiscreet of him to disclose that information.
[ترجمه گوگل]افشای این اطلاعات از جانب او بی احتیاطی بود
[ترجمه ترگمان]بی احتیاطی بود که این اطلاعات را فاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The spokesman refused to disclose details of the takeover to the press.
[ترجمه گوگل]این سخنگوی از افشای جزئیات این تصاحب برای مطبوعات خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]سخنگو از افشای جزئیات این واگذاری به مطبوعات خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She wouldn't disclose her friend's whereabouts to the police.
[ترجمه گوگل]او محل نگهداری دوستش را برای پلیس فاش نکرد
[ترجمه ترگمان]او جای دوستش را به پلیس فاش نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She did not disclose evidence that was likely to prejudice her client's case.
[ترجمه گوگل]او شواهدی را فاش نکرد که به احتمال زیاد به پرونده موکلش آسیب وارد کند
[ترجمه ترگمان]او شواهدی را فاش نکرد که احتمالا به پرونده موکلش لطمه وارد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشکار کردن (فعل)
light, display, announce, air, unfold, reveal, bare, disclose, uncover, quarry, wreak

فاش کردن (فعل)
utter, give away, tell, unfold, reveal, disclose, manifest, descry, babble, divulge, betray, squeal, tattle, peach, uncloak

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

تخصصی

[حقوق] افشاء کردن

انگلیسی به انگلیسی

• reveal, expose to view
if you disclose new or secret information, you tell it to someone.

پیشنهاد کاربران

و undisclosed هم به معنی مبهم هست
disclose = reveal = divulge
آشکار کردن، فاش کردن
:Meaning
if you disclose new or secret information, you tell it to someone
. e. g
Media investigation: UK universities accused of helping Iran develop UAVs
. . .
According to the investigation, they were financed with grants from Tehran. At least 11 British universities are involved
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
The main research was carried out by scientists from the University of Cambridge, Imperial College London, the University of Glasgow, Cranfield and Northumbria Universities
. . .
Members of the British Parliament called for an investigation into how such scientific research was ⭐disclosed

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disclose
اسم ( noun ) : disclosure
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
به طور رسمی اعلام کردن
توضیح دادن، تشریح شدن
افشا کردن، لو دادن
لو دادن
disclose = reveal
معلوم کردن، مشخص کردن
- افشا کردن
to give somebody information about something, especially something that was previously secret
باتوجه به تعریف آکسفورد می شود گفت:فاش کردن
Spill =فاش کردن
فاش کردن، آشکار کردن
uncover
افشا کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس