disaffirm

/dɪsəˈfɜːrm//ˌdɪsəˈfɜːm/

معنی: انکار کردن، رد کردن، نقض کردن
معانی دیگر: (حرف خود را) پس گرفتن، عدول کردن، رویگردانی کردن، زیرقول خود زدن، پیمان شکنی کردن، منکر شدن (در مقابل affirm)، نق­ کردن

جمله های نمونه

1. The witness disaffirmed her former testimony.
[ترجمه گوگل]شاهد شهادت قبلی خود را رد کرد
[ترجمه ترگمان]شاهد شهادت سابقش بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I deny, disaffirm ang disavow that.
[ترجمه گوگل]من آن را تکذیب می کنم، آن را رد می کنم
[ترجمه ترگمان]من انکار می کنم، disaffirm که حرفم رو باور نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I deny, disaffirm and disavow that. . .
[ترجمه گوگل]من آن را تکذیب، رد و رد می کنم
[ترجمه ترگمان]انکار می کنم، disaffirm و انکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Disaffirm explicitly apparent agency in the act commercial paper.
[ترجمه گوگل]صراحتاً نمایندگی آشکار در سند تجاری را تأیید نکنید
[ترجمه ترگمان]Disaffirm آشکارا به نمایندگی در مقاله تجاری عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is not the disaffirm system of firm law personality in our country. The discussing of criterion misuse firm law personality has the important significance.
[ترجمه گوگل]نظام نامطلوب شخصیت حقوقی ثابت در کشور ما وجود ندارد بحث در مورد ملاک سوء استفاده از شخصیت حقوقی شرکت از اهمیت مهمی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]سیستم disaffirm شخصیت حقوقی در کشور ما وجود ندارد بحث در مورد استفاده از معیار مورد استفاده در شخصیت حقوقی شرکت اهمیت بسیاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The theory of patent rights abusing was originated from America, and can be traceable from the later 19th. The attitude to the theory at first was disaffirm, then affirm, and now restrict.
[ترجمه گوگل]تئوری سوء استفاده از حقوق ثبت اختراع از آمریکا سرچشمه گرفته است و از اواخر نوزدهم قابل ردیابی است نگرش به این نظریه در ابتدا نادرست، سپس تأیید و اکنون محدود بود
[ترجمه ترگمان]نظریه حق امتیاز انحصاری از آمریکا نشات گرفته و از اواخر قرن نوزدهم قابل ردیابی است نگرش این نظریه در ابتدا disaffirm، سپس تایید، و در حال حاضر محدود کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On mother side: understanding and autocephaly showed positive correlation, stern punishment, refusal disaffirm and disquiet showed positive correlation.
[ترجمه گوگل]از طرف مادر: تفاهم و خودسفالی همبستگی مثبت، تنبیه شدید، عدم تایید امتناع و ناراحتی همبستگی مثبت داشتند
[ترجمه ترگمان]در طرف مادر، درک و autocephaly همبستگی مثبت، مجازات سخت، امتناع disaffirm و disquiet نشان داد که همبستگی مثبت را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

نقض کردن (فعل)
break, breach, gainsay, reverse, violate, quash, contravene, disaffirm, infract

تخصصی

[حقوق] انکار کردن، از رضای تقبلی عدول کردن، از تأیید عمل قبلی خودداری کردن

انگلیسی به انگلیسی

• reverse a decision, annul, repudiate

پیشنهاد کاربران

بپرس