disaccord

/ˌdɪsəˈkɔːrd//ˌdɪsəˈkɔːd/

معنی: عدم هم اهنگی، عدم توافق، عدم هم اهنگی داشتن، مخالفت، مخالف کردن، مخالفت کردن
معانی دیگر: توافق نکردن، ناسازگاری کردن، disagree disagreement : مخالف کردن

جمله های نمونه

1. Your arguments disaccord with the facts.
[ترجمه گوگل]استدلال های شما با واقعیت ها مغایرت دارد
[ترجمه ترگمان]دلایل تو عدم توافق با حقایق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because of the disaccord of the size, shape, distributing of the dot in the irregular set, the authors have encountered many difficulties.
[ترجمه گوگل]به دلیل عدم تطابق اندازه، شکل، توزیع نقطه در مجموعه نامنظم، نویسندگان با مشکلات زیادی مواجه شده اند
[ترجمه ترگمان]به دلیل اندازه، شکل، توزیع نقطه در مجموعه نامنظم، نویسندگان با مشکلات زیادی مواجه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The disaccord in my words is hardly to cover the endorse in my heart.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری در کلام من به سختی می تواند تأیید قلب من را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]عدم توافق با کلمات من به سختی در قلب من نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reason of disaccord of conclusions maybe be using different study ways or data's period, or angle of study.
[ترجمه گوگل]دلیل عدم تطابق نتایج ممکن است استفاده از روش های مختلف مطالعه یا دوره داده ها یا زاویه مطالعه باشد
[ترجمه ترگمان]دلیل of نتیجه گیری شاید استفاده از روش های مطالعه متفاوت یا دوره زمانی و یا زاویه مطالعه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The stomach enrages disaccord or feel disgusting, when wanting to have a meal, lemon taking a place can rise to alleviate certainly action.
[ترجمه گوگل]معده ناسازگاری را عصبانی می‌کند یا احساس نفرت می‌کند، وقتی می‌خواهید یک وعده غذایی بخورید، لیمو در جای خود می‌تواند به طور قطع عمل را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]اگر غذا خوردن با لیمو و لیمو و لیمو و لیمو و یا لیمو و یا لیمو و یا لیمو ترش و زننده به نظر برسد و یا احساس انزجار کنند، جای خود را به درد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You speak of trading thing disaccord others, because you know nobody can be clear.
[ترجمه گوگل]شما از تجارت صحبت می کنید که با دیگران مخالف است، زیرا می دانید که هیچ کس نمی تواند واضح باشد
[ترجمه ترگمان]شما درباره تجارت با هم حرف می زنید نه دیگران، چون خودتان می دانید که هیچ کس نمی تواند شفاف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I clean out treasure to cooperate by disaccord without manage.
[ترجمه گوگل]من گنج را پاک می کنم تا با اختلاف بدون مدیریت همکاری کنم
[ترجمه ترگمان]من گنج رو تمیز کردم تا با عدم توافق با هم هم کاری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In case of any disaccord between the service regulations and this notice caused by the change in the service, please refer the announcement in the post office.
[ترجمه گوگل]در صورت مغایرت آیین نامه خدمات با این اطلاعیه ناشی از تغییر سرویس، به اطلاعیه پست مراجعه فرمایید
[ترجمه ترگمان]در مورد هر رابطه ای بین مقررات خدمات و این اخطار ناشی از تغییر در خدمات، لطفا اعلان را در اداره پست ارجاع دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In certain divorce case, emotional disaccord became sexual life cat-and-dog to replace a word, become the proper basis of the divorce thereby.
[ترجمه گوگل]در موارد خاص طلاق، ناسازگاری عاطفی تبدیل به زندگی جنسی سگ و گربه شد تا یک کلمه را جایگزین کند و در نتیجه مبنای مناسب طلاق شود
[ترجمه ترگمان]در موارد طلاق خاص، disaccord عاطفی برای جایگزین کردن یک واژه، تبدیل به پایه مناسب طلاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I clean out treasure to cooperate disaccord without manage.
[ترجمه گوگل]من گنج را پاک می کنم تا بدون مدیریت، اختلافات را با هم همکاری کنم
[ترجمه ترگمان]من گنجی رو که بدون مدیریت هم کاری با هم هم کاری می کنم رو تمیز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your disaccord with the facts.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری شما با واقعیت ها
[ترجمه ترگمان]عدم توافق تو با حقایق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those inchoate bruit may by later correct replace, but disaccord reader greets sb, be being expunged directly is ill-considered .
[ترجمه گوگل]ممکن است بعداً آن‌هایی که برویت‌های نازک‌تر هستند جایگزین شوند، اما خواننده با سلام و احوالپرسی sb مخالفت می‌کند، حذف شدن مستقیماً مورد توجه قرار نمی‌گیرد
[ترجمه ترگمان]این bruit ناقص ممکن است بعدا جایگزین درست شوند، اما خواننده disaccord در حال خوش آمد گویی است، حذف شدن به طور مستقیم بد تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government should find the springhead of overload:correcting the market failure based on disaccord of private cost and social cost in freight market.
[ترجمه گوگل]دولت باید سرچشمه اضافه بار را بیابد: اصلاح شکست بازار بر اساس عدم تطابق هزینه خصوصی و هزینه اجتماعی در بازار حمل و نقل
[ترجمه ترگمان]دولت باید سربار بیش از حد را پیدا کند: اصلاح شکست بازار براساس disaccord هزینه خصوصی و هزینه اجتماعی در بازار باربری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But in the plus of total community hobby, it may appear the Condorcet Pradox and disaccord between different vote procedure.
[ترجمه گوگل]اما در کنار سرگرمی کلی جامعه، ممکن است به نظر می رسد کندورسه پرادوکس و ناسازگاری بین روش های مختلف رأی گیری
[ترجمه ترگمان]اما به اضافه یک سرگرمی اجتماعی، ممکن است به کوندورسه Pradox و disaccord بین روند رای گیری مختلف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم هماهنگی (اسم)
discord, disaccord, discordance, disconformity, disharmony, incoordination

عدم توافق (اسم)
objection, discord, disagreement, disaccord, odds, discordance, disparity, discrepancy, disconformity, disharmony, dissension, dissidence, irreconcilability

عدم هم اهنگی داشتن (اسم)
disconcert, disaccord

مخالفت (اسم)
resistance, gainsay, objection, contrast, antagonism, contrariness, defiance, opposition, disagreement, disaccord, repugnance, contradiction, contrariety, nonconformity, dissidence

مخالف کردن (فعل)
disagree, antagonize, disaccord, reluctate

مخالفت کردن (فعل)
resist, object, disagree, disaccord, oppose

انگلیسی به انگلیسی

• disagreement; lack of harmony
be different from one another; disagree

پیشنهاد کاربران

بپرس