disabuse

/ˌdɪsəˈbjuːs//ˌdɪsəˈbjuːz/

معنی: از حقیقت اگاه کردن، از اشتباه دراوردن
معانی دیگر: از اشتباه درآوردن، (به واقعیت) آگاه کردن

جمله های نمونه

1. he thinks he is a genius, but we must disabuse him
او فکر می کند نابغه است،اما باید او را از اشتباه درآوریم.

2. I tried to disabuse him of that notion.
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را از این تصور رد کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از این فکر منصرف شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let me disabuse you of that foolish idea.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید شما را از این ایده احمقانه رد کنم
[ترجمه ترگمان] بذار این ایده احمقانه رو برات روشن کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let me disabuse of that foolish prejudices.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید از آن تعصبات احمقانه خودداری کنم
[ترجمه ترگمان] بذار من از این خرافات احمقانه رو اصلاح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I must disabuse you of your feelings of grandeur.
[ترجمه گوگل]من باید شما را از احساس عظمت خود محروم کنم
[ترجمه ترگمان]من باید درباره احساسات و grandeur اشتباه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hope to disabuse you of the notion that all employees are lazy.
[ترجمه گوگل]امیدوارم این تصور که همه کارمندان تنبل هستند را از شما دور کنم
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که شما را از این تصور خلاص کنم که همه کارمندان تنبل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Successive experience to the contrary failed to disabuse them of this illusion.
[ترجمه گوگل]تجربه متوالی برعکس نتوانست آنها را از این توهم دور کند
[ترجمه ترگمان]تجربه پی درپی، مغایر با شکست آن ها از این توهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government will do nothing to disabuse the public of this impression you can be sure.
[ترجمه گوگل]مطمئن باشید دولت هیچ کاری برای از بین بردن این برداشت عمومی انجام نخواهد داد
[ترجمه ترگمان]دولت هیچ کاری نمی کند تا مردم را از این تاثیری که می توانید مطمئن باشید محروم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It may also disabuse ministers of the belief that people notice indirect taxes less than direct ones.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است وزرای این باور را که مردم متوجه مالیات‌های غیرمستقیم کمتر از مالیات‌های مستقیم می‌شوند، رد کند
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است disabuse اعتقاد داشته باشند که مردم مالیات های غیر مستقیم کمتری نسبت به مالیات های مستقیم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once we disabuse ourselves of the prejudice, we can cooperate with each other quite well.
[ترجمه گوگل]زمانی که از تعصب خودداری کنیم، می توانیم به خوبی با یکدیگر همکاری کنیم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما خود را از تعصب محروم کردیم، می توانیم کاملا با هم هم کاری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let us disabuse ourselves of the idea that we are invincible.
[ترجمه گوگل]بیایید خودمان را از این ایده که شکست ناپذیر هستیم دور کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید خود را از این ایده که ما شکست ناپذیر هستیم رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you think I'm going to lend you money, I must disabuse you of te wrong idea.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می‌کنید من به شما پول قرض می‌دهم، باید شما را از این ایده اشتباه خودداری کنم
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کنی من به تو پول قرض می دهم، باید اشتباه تو را اصلاح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their view of country people was that they like to please strangers. I did not disabuse them of this notion.
[ترجمه گوگل]نگاه آنها به مردم روستا این بود که دوست دارند غریبه ها را راضی کنند من آنها را از این تصور محروم نکردم
[ترجمه ترگمان]نظر آن ها از مردم این بود که دوست دارند غریبه ها را خشنود کنند من آن ها را از این موضوع روشن نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, I do not believe that I will be able to disabuse him of his beliefs.
[ترجمه گوگل]با این حال، من باور ندارم که بتوانم او را از عقایدش محروم کنم
[ترجمه ترگمان]با این حال، من باور ندارم که بتوانم او را از اعتقادات خود محروم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از حقیقت اگاه کردن (فعل)
disabuse

از اشتباه دراوردن (فعل)
disabuse

انگلیسی به انگلیسی

• amend or correct a person's misconception, undeceive
if you disabuse someone of something, you tell them or persuade them that what they believe is in fact untrue; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس