directional

/dəˈrekʃn̩əl//dɪˈrekʃn̩əl/

معنی: هدایتی، وابسته به راهنمایی و هدایت
معانی دیگر: وابسته به یا دارای جهت، سوی دار، راستادار، جهت دار، (رادیو) راستایی، وابسته به راهنمایی و هدایت فکری و عملی

جمله های نمونه

1. directional antenna
آنتن راستایی (که از جهت های ویژه ای بهتر رسان گری می کند)

2. directional drilling
حفاری سوی دار

3. directional lines showing wind and ocean currents
خط های جهت نما که جریان بادها و اقیانوس ها را نشان می دهند

4. the marvelous directional sense of those migrating birds
قدرت جهت یابی اعجاب انگیز آن پرندگان مهاجر

5. Dish aerials are highly directional.
[ترجمه گوگل]آنتن های ظرفشویی بسیار جهت دار هستند
[ترجمه ترگمان]آنتن های ظریف بسیار جهت دار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the boats have got shorter the directional instability increased but our ability to correct it with tilt decreased.
[ترجمه گوگل]همانطور که قایق ها کوتاه تر می شوند، ناپایداری جهت افزایش می یابد، اما توانایی ما برای اصلاح آن با شیب کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]همانگونه که قایق ها از بی ثباتی هدایتی کوتاه تر شده اند، اما توانایی ما برای اصلاح آن با شیب کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Analysis of Directional Data; and statistical applications in agriculture, medicine, epidemiology, forensic science.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل داده های جهت دار و کاربردهای آماری در کشاورزی، پزشکی، اپیدمیولوژی، پزشکی قانونی
[ترجمه ترگمان]تحلیل داده های Directional؛ و کاربردهای آماری در کشاورزی، پزشکی، اپیدمیولوژی، علم پزشکی قانونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A worldwide network of short-wave stations with directional aerials was established, fulfilling Marconi's dream of global radio communication.
[ترجمه گوگل]شبکه ای جهانی از ایستگاه های موج کوتاه با آنتن های جهت دار ایجاد شد که رویای مارکونی برای ارتباطات رادیویی جهانی را برآورده کرد
[ترجمه ترگمان]یک شبکه جهانی از ایستگاه های تک موج با آنتن های جهت دار ایجاد شد و آرزوی Marconi ارتباطات رادیویی سراسری را برآورده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Coiling the wire into a loop permits directional flow of the magnetic flux through the loop.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ شدن سیم در یک حلقه باعث می شود جریان جهت دار شار مغناطیسی از طریق حلقه جریان یابد
[ترجمه ترگمان]انتقال سیم به حلقه اجازه جریان مستقیم شار مغناطیسی را از طریق حلقه اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The directional sensitivity of hot-wire effects the measurement accuracy.
[ترجمه گوگل]حساسیت جهتی سیم داغ بر دقت اندازه گیری تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]حساسیت هدایتی سیم داغ بر دقت اندازه گیری تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bi - directional reactive embedded three - phase watt - hour meter adopts bi - directional reversible type accumulative character wheel register.
[ترجمه گوگل]متر سه فاز وات ساعت تعبیه شده راکتیو دو جهته از رجیستر چرخ کاراکتر تجمعی نوع برگشت پذیر دو جهته استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]در یک کنتور سه فازی قرار دارد که دارای یک wheel bi type reversible - است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jets of compressed air gave the aircraft lateral and directional stability.
[ترجمه گوگل]جت های هوای فشرده به هواپیما ثبات جانبی و جهتی داد
[ترجمه ترگمان]جت هوای فشرده باعث ایجاد پایداری جانبی و هدایتی در هواپیما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Note that both the l. e. d. and phototransistor are very directional - the tops are the sensitive surfaces.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که هر دو l ه د و فوتو ترانزیستور بسیار جهت دار هستند - قسمت بالایی سطوح حساس هستند
[ترجمه ترگمان]توجه کنید که هر دو طرف ای د و phototransistor ها بسیار جهت دار هستند - نوک سطوح حساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is certainly verified experimentally that the sonic clicks produced are both highly structured and directional.
[ترجمه گوگل]مطمئناً به طور تجربی تأیید شده است که کلیک‌های صوتی تولید شده هم ساختار و هم جهت دار هستند
[ترجمه ترگمان]قطعا به طور تجربی تایید شده است که سیگنال های صوتی تولید شده به شدت ساختاریافته و جهت دار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These are but few of the dramatic effects produced with directional sound and subtle lighting as the story of Rye unfolds.
[ترجمه گوگل]اینها تنها تعداد کمی از جلوه‌های دراماتیک هستند که با صدای جهت‌دار و نورپردازی ظریف در داستان Rye تولید می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اینها تنها تعداد کمی از اثرات دراماتیک تولید شده با نور هدایتی و روشنایی ظریف به عنوان داستان of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هدایتی (صفت)
directional, directorial

وابسته به راهنمایی و هدایت (صفت)
directional

تخصصی

[برق و الکترونیک] جهت دار
[زمین شناسی] جهت دار
[ریاضیات] راستا، جهت دار، سوئی، جهتی، هادی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to direction; showing direction

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : direct
✅️ اسم ( noun ) : direction / directness / director / directorate / directive / directory / directorship
✅️ صفت ( adjective ) : direct / directional / directorial / directionless / directive
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : directly / direct
✅ کلمه ربط ( conjunction ) : directly

سمتی
جهتدار
جهت نما
relating to or indicating the direction in which someone or something is situated or moving
جهت
Bi :دو جهته

بپرس