diligence

/ˈdɪlədʒəns//ˈdɪlɪdʒəns/

معنی: پشت کار، سعی و کوشش، کوشش پیوسته
معانی دیگر: کوشایی، سخت کوشی، مجاهدت، سعی، بشولی (در مقابل negligence)، (مهجور) سرعت، عجله، (به ویژه در فرانسه) دلیجان، کالسکه ی همگانی

جمله های نمونه

1. the new employee's diligence and efficiency impressed everyone
پرکاری و لیاقت کارمند جدید همه را تحت تاثیر قرار داد.

2. he performed his duties with extreme diligence
او وظایف خود را با نهایت کوشایی انجام داد.

3. Honesty and diligence should be your eternal mates.
[ترجمه موسی] صداقت و کوشش باید همدم همیشگی شما باشد.
|
[ترجمه گوگل]صداقت و سخت کوشی باید همسر ابدی شما باشند
[ترجمه ترگمان]صداقت و پشت کار هر دو رفیق ابدی شما خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Diligence is the mother of success.
[ترجمه پریسا] پشتکار مادر موفقیت است.
|
[ترجمه موسی] پشتکار سرچشمه اصلی موفقیت است.
|
[ترجمه گوگل]سخت کوشی مادر موفقیت است
[ترجمه ترگمان]Diligence مادر موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Diligence is the mother of good luck.
[ترجمه موسی] پشتکار سرچشمه ( منبع ) اصلی خوش بختی است.
|
[ترجمه گوگل]سخت کوشی مادر خوش شانسی است
[ترجمه ترگمان]Diligence مادر خوش شانسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Diligence is the mother of good fortune.
[ترجمه گوگل]سخت کوشی مادر خوشبختی است
[ترجمه ترگمان]Diligence مادر خوش شانسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She bore witness to his patience and diligence. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]او بر صبر و تلاش او شهادت داد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]شاهد صبر و شکیبایی او بود فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Care and diligence bring luck.
[ترجمه گوگل]مراقبت و کوشش شانس می آورد
[ترجمه ترگمان] مراقبت و تلاش موفق باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Efficiency comes from diligence. In shortage in the play ground transportation into Si, was destroyed by the idler.
[ترجمه گوگل]کارایی از سخت کوشی ناشی می شود در کمبود در زمین بازی حمل و نقل به سی، توسط بیکار نابود شد
[ترجمه ترگمان]کفایت از دلیجان می آید با کمبود وسایل حمل و نقل زمینی به سی، بی کار از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She shows great diligence in her schoolwork.
[ترجمه موسی] او در تکالیف مدرسه پشتکار ( سخت کوشی ) زیادی نشان می دهد.
|
[ترجمه گوگل]او در تکالیف مدرسه اهتمام زیادی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او تلاش زیادی در انجام تکالیف مدرسه اش را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Diligence and thrift made him a possessor of warm fortunes.
[ترجمه گوگل]همت و صرفه جویی او را صاحب ثروت های گرم ساخت
[ترجمه ترگمان]Diligence و thrift او را مالک ثروت گرم می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Talents come from diligence, and knowledge is gained by accumulation.
[ترجمه گوگل]استعدادها از کوشش به دست می آیند و دانش با انباشتگی به دست می آید
[ترجمه ترگمان]استعدادها با پشت کار به دست می آیند، و دانش به وسیله تجمع حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No opportunity for the lazy, but diligence can make the most common variable opportunity opportunity.
[ترجمه گوگل]فرصتی برای تنبل ها وجود ندارد، اما سخت کوشی می تواند رایج ترین فرصت متغیر را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]هیچ فرصتی برای تنبل بودن وجود ندارد، اما دلیجان می تواند بیش ترین فرصت را برای فرصت مناسب فراهم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No double diligence, neither can, no genius.
[ترجمه گوگل]نه کوشش مضاعف، نه می تواند، نه نبوغ
[ترجمه ترگمان]نه هیچ کوششی، نه هیچ کوششی، نه نبوغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Diligence is the mohter of success.
[ترجمه گوگل]سخت کوشی عامل موفقیت است
[ترجمه ترگمان]Diligence نشانه موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشت کار (اسم)
perseverance, assiduity, diligence, scrupulousness, job application

سعی و کوشش (اسم)
diligence

کوشش پیوسته (اسم)
diligence

تخصصی

[حقوق] مراقبت، کوشش، پشتکار، مجاهدت

انگلیسی به انگلیسی

• perseverance, industriousness
diligence is careful and conscientious hard work.

پیشنهاد کاربران

the quality of working carefully and with a lot of effort
سخت کوشی، تلاش بی وقفه،
She hoped that her diligence would be noticed at work
The exhibition has been researched with extraordinary diligence
His diligence motivates others to give a little more
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/diligence
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : diligence
✅️ صفت ( adjective ) : diligent
✅️ قید ( adverb ) : diligently
تحقیق و بررسی دقیق
Hard working=diligence
سخت کوشی
# She shows great diligence in her schoolwork
# He performed his duties with extreme diligence
# The new employee's diligence and efficiency impressed everyone
diligence ( noun ) = کوشش، سعی، پشتکار، همت، سخت کوشی، در رشته حقوق ( احتیاط لازم، مراقبت )
example:
stephanie displayed great diligence in the completion of her assignments.
استفانی در اتمام تکالیف خود سخت کوشی زیادی نشان داد.
در حقوق = مسامحه
نظارت
مستمر
مراقبت
همت
در حقوق : ضد مراقبت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس