digestive

/daɪˈdʒestɪv//dɪˈdʒestɪv/

معنی: هاضمه، گوارا، گوارشی
معانی دیگر: (وابسته به یا آسان ساز گوارش) گوارشی، مربوط به جهاز هاضمه

جمله های نمونه

1. the digestive apparatus
جهاز هاضمه (دستگاه گوارش)

2. the digestive function of the stomach
کار گوارشی معده

3. the digestive system
دستگاه گوارشی

4. the digestive tract
مجرای هاضمه،گوارش راه

5. the digestive tract
دستگاه گوارشی،جهاز هاضمه

6. the stomach is a digestive organ
معده یک اندام گوارشی است.

7. eating junk food disordered his digestive system
خوردن هله هوله دستگاه گوارش او را دچار اختلال کرد.

8. the chief parts of the digestive system
اندام های عمده ی دستگاه گوارشی

9. some worms are parasites of the digestive system
برخی کرم ها انگل دستگاه گوارشی هستند.

10. Exercise stimulates the digestive and excretory systems.
[ترجمه گوگل]ورزش سیستم گوارشی و دفعی را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]ورزش کردن باعث تحریک سیستم های گوارشی و دفع فضولات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Olestra is just something that travels through your digestive system for the sake of the ride.
[ترجمه گوگل]Olestra فقط چیزی است که در سیستم گوارش شما به خاطر سواری حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]Olestra فقط چیزی است که برای سفر به سیستم گوارشی شما سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The carnivorous digestive system would be useless without the means of catching prey.
[ترجمه گوگل]دستگاه گوارش گوشتخوار بدون ابزار شکار بی فایده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سیستم گوارشی گوشت خوار، بدون استفاده از شکار، بی فایده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A good diet helps the digestive processes.
[ترجمه گوگل]یک رژیم غذایی خوب به فرآیندهای گوارشی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی خوب به فرآیندهای گوارشی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If we are indeed in such a digestive, living-with-it, period it would explain something which is otherwise puzzling.
[ترجمه گوگل]اگر ما واقعاً در چنین دوره هضمی و زندگی با آن باشیم، چیزی را توضیح می دهد که در غیر این صورت گیج کننده است
[ترجمه ترگمان]اگر ما واقعا در چنین گوارشی باشیم، با آن زندگی کنیم، دوره آن چیزی را توضیح می دهد که در غیر این صورت گیج کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their actual digestive system is that of a carnivore and so bamboo is an unlikely foodstuff to choose.
[ترجمه گوگل]دستگاه گوارش واقعی آنها دستگاه گوشتخوار است و بنابراین انتخاب بامبو یک ماده غذایی بعید است
[ترجمه ترگمان]سیستم گوارشی واقعی آن ها یک carnivore است و به همین خاطر بامبو ماده غذایی بسیار بعید برای انتخاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Drastic overnight changes will certainly lead to digestive upsets.
[ترجمه گوگل]تغییرات شدید یک شبه مطمئناً منجر به ناراحتی های گوارشی می شود
[ترجمه ترگمان]تغییرات شبانه شدید قطعا منجر به آشفتگی های گوارشی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هاضمه (اسم)
digestive

گوارا (صفت)
soft, tasty, digestible, digestive, salubrious

گوارشی (صفت)
digestive

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to digestion; promoting digestion (process by which the body breaks down and absorbs food)
substance that aids digestion; (british) round slightly sweet cracker that are made out of wholemeal flour (similar to graham cracker)
digestive refers to the digestion of food.

پیشنهاد کاربران

بیسکویت دایجستیو ( مثل ساقه طلایی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : digest
✅️ اسم ( noun ) : digestion / digest / digestibility
✅️ صفت ( adjective ) : digestive / digestible
✅️ قید ( adverb ) : _
هضم کننده
چون همیشه این واژه به بدن ارجاع نداره و گاه به ایده و نظری اشاره داره، هضم کننده می تونه معادل همگانی تری باشه.
digestive ( تغذیه )
واژه مصوب: گوارنده
تعریف: ویژگی ماده ای که فرایند گوارش را تسهیل یا تشدید کند
بیسکوئیت رژیمی
نوعی بیسکوییت، بیسکوییت رژیمی

بپرس