diffusely

/dɪˈfjuːsli//dɪˈfjuːsli/

بتفصیل

جمله های نمونه

1. There is another diffusely broadcasting group of neurons scattered along the centerline near the surface of the brain stem.
[ترجمه گوگل]گروه دیگری از نورون‌ها که به صورت پراکنده پخش می‌شوند، در امتداد خط مرکزی نزدیک سطح ساقه مغز پراکنده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]یک گروه رادیویی دیگر از نورون ها وجود دارند که در امتداد the در نزدیکی سطح ساقه مغز پخش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a result they diffract X-rays diffusely.
[ترجمه گوگل]در نتیجه پرتوهای ایکس را به صورت پراکنده پراکنده می کنند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن ها اشعه ایکس را از هم جدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are diffusely used in hotel, bar, swimming pool.
[ترجمه گوگل]آنها به طور پراکنده در هتل، بار، استخر شنا استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها در هتل، بار، استخر شنا استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Diffusely infiltrated in spinal marrow was found in 75 % LL and 80 % ML.
[ترجمه گوگل]نفوذ منتشر در مغز نخاع در 75% LL و 80% ML مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]diffusely در مغز نخاع، در ۷۵ % LL و ۸۰ % ML یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The distorted wave front of the light diffusely reflected from the rough surface is reconstructed by phase conjugation.
[ترجمه گوگل]جبهه موج تحریف شده نوری که به طور پراکنده از سطح ناهموار منعکس می شود، توسط ترکیب فاز بازسازی می شود
[ترجمه ترگمان]جبهه موج تحریف شده نور بازتاب شده از سطح ناهموار با الحاق فاز بازسازی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of cerebral hemisphere is diffusely echogenic.
[ترجمه گوگل]یکی از نیمکره های مغزی به طور پراکنده اکوژنیک است
[ترجمه ترگمان]یکی از نیم کره مغزی diffusely echogenic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes, fibrocystic changes produce a more diffusely lumpy breast.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، تغییرات فیبروکیستیک باعث ایجاد یک سینه پراکنده تر می شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، تغییرات فیبروسیست پستانی قلب lumpy diffusely را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The abdomen is diffusely tender.
[ترجمه گوگل]شکم به شدت حساس است
[ترجمه ترگمان]شکم پر از شکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The arteries were diffusely narrowed.
[ترجمه گوگل]شریان ها به طور پراکنده باریک شدند
[ترجمه ترگمان]هر بار که arteries را باز می کردند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Following Hamblin, a lot of scholars had criticized standard treatment of fallacies diffusely and continually.
[ترجمه گوگل]پس از هامبلین، بسیاری از محققان به طور پراکنده و مستمر از برخورد استاندارد با مغالطات انتقاد کردند
[ترجمه ترگمان]پس از Hamblin، بسیاری از محققان از رفتار استاندارد of diffusely و پیوسته انتقاد کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusions Demyelinating pseudotumor is characterized by perivascular lymphocytes and diffusely distributed macrophages, while the lesion is usually observed with a texture of areosis change.
[ترجمه گوگل]ConclusionsDemyelinating تومور کاذب با لنفوسیت های اطراف عروقی و ماکروفاژهای توزیع شده مشخص می شود، در حالی که ضایعه معمولاً با بافت تغییر آرئوس مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Demyelinating pseudotumor با perivascular lymphocytes و diffusely توزیع شد در حالی که the معمولا با بافتی از تغییر areosis مشاهده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is a more typical acute gastritis with a diffusely hyperemic gastric mucosa.
[ترجمه گوگل]این یک گاستریت حاد معمولی با مخاط معده پرخون منتشر است
[ترجمه ترگمان]این یک gastritis حاد typical با a hyperemic gastric gastric است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Delayed scan, the hypodense edema ring enhanced and became isodense, or the abscess enhanced diffusely, the lesions became smaller and the colliquative necrosis area more obvious.
[ترجمه گوگل]اسکن تاخیری، حلقه ادم هیپودنس افزایش یافته و ایزودنس می شود، یا آبسه به طور منتشر افزایش می یابد، ضایعات کوچکتر می شوند و ناحیه نکروز کولیکواتیو آشکارتر می شود
[ترجمه ترگمان]پس از بررسی به تاخیر افتاده، زنگ پر دار افزایش یافت و تبدیل به isodense شد، یا دمل افزایش یافت، این ضایعه کوچک تر شد و بافت مردگی در منطقه آشکارتر گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results: The patients with vertebral myeloma, the adnexal bones were diffusely invaded, which were patch and nodosity. The form of adnexal bone was normal or rare mass.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: بیماران مبتلا به میلوم مهره‌ای، استخوان‌های آدنکس به‌صورت انتشاری مورد تهاجم قرار گرفتند که به‌صورت پچ و ندوزیته بودند شکل استخوان آدنکس توده طبیعی یا نادر بود
[ترجمه ترگمان]نتایج: بیماران with myeloma، استخوان adnexal مورد هجوم diffusely قرار گرفتند که patch و nodosity بودند شکل استخوان adnexal طبیعی یا کمیاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a wordy and rambling manner; in a widely scattered manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : diffuse
✅️ اسم ( noun ) : diffusion / diffuseness
✅️ صفت ( adjective ) : diffuse
✅️ قید ( adverb ) : diffusely
رونده . پیوسته
مثلا تنگ شدگی ناشی از آترواسکلروسیس نقطه ای است و تنگ شدگی در طول کوچکی رخ میدهد. حال اگر این تنگ شدگی ادامه دار باشد و طول زیادی تنگ شود و حتی این تنگ شدگی ادامه یابد و انشعابات هم تنگ شوند به این نوع تنگ شدگی و به این حالت دیفیوسلی می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

تنگ شدگی رونده است ، ادامه دار هست. نقطه ای و مقطعی نیست.
همین معنا را برای دیفیوسلی بسط دهید.

به طور مبهمی، به طور آشفته ، به طور گسترده ای

بپرس