devise

/dɪˈvaɪz//dɪˈvaɪz/

معنی: وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن
معانی دیگر: تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مهجور) حدس زدن، تصور کردن، ارک بری، ارک گذاری

جمله های نمونه

1. to devise a new engine
موتور تازه ای ابداع کردن

2. to devise a remedy
چاره ای تدبیر کردن

3. The burglars devised a scheme for entering the bank at night.
[ترجمه گوگل]سارقان طرحی برای ورود شبانه به بانک طراحی کردند
[ترجمه ترگمان]دزدها برای ورود به بانک نقشه ای طرح کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice skating.
[ترجمه گوگل]من می‌خواهم روشی برای جلوگیری از بی‌حس شدن انگشتان پا در حین اسکیت روی یخ ابداع کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم روشی ابداع کنم که پایم را از این که روی یخ سرد کنم، بی حس کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If we could devise a plan for using the abandoned building, we could save thousands of dollars.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم برنامه ای برای استفاده از ساختمان متروکه داشته باشیم، می توانیم هزاران دلار صرفه جویی کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر ما بتوانیم طرحی را برای استفاده از ساختمان متروک ابداع کنیم، می توانیم هزاران دلار صرفه جویی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Scientists are working to devise a means of storing this type of power.
[ترجمه گوگل]دانشمندان در حال کار برای ابداع وسیله ای برای ذخیره این نوع نیرو هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در تلاشند تا وسیله ای برای ذخیره کردن این نوع از قدرت ابداع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need to devise some sort of system whereby people can liaise with each other.
[ترجمه گوگل]ما باید نوعی سیستم ایجاد کنیم که به موجب آن افراد بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]ما باید یک نوع سیستمی را طراحی کنیم که در آن افراد می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Clinton and Zedillo ordered their respective Cabinets to devise a common counter-drug strategy.
[ترجمه محسن] کلینتون و زدیلیو به کابینه ی خود دستور دادند تا راهبردمشترکی برای مبارزه با مواد مخدر تدوین کنند.
|
[ترجمه گوگل]کلینتون و زدیلو به کابینه های مربوطه خود دستور دادند تا یک استراتژی مشترک برای مبارزه با مواد مخدر طراحی کنند
[ترجمه ترگمان]کلینتون و Zedillo به Cabinets مربوطه خود دستور دادند تا یک استراتژی مشترک مبارزه با مواد مخدر تدوین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can we devise a system in which judges function independently of party politics?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانیم سیستمی طراحی کنیم که در آن قضات مستقل از سیاست‌های حزبی عمل کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم سیستمی را طراحی کنیم که در آن قضات مستقل از سیاست حزبی عمل کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can devise your own exercises to music.
[ترجمه گوگل]شما می توانید تمرینات خود را برای موسیقی طراحی کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید ورزش خود را برای موسیقی طراحی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. White supremacists devise new Methods: To disenfranchise Negroes.
[ترجمه گوگل]برتری گرایان سفید روش های جدیدی ابداع می کنند: سلب حق رای سیاه پوستان
[ترجمه ترگمان]supremacists وایت روش های جدید را ابداع کرد: برای disenfranchise سیاه پوستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Experts are trying to devise ways to clean up the huge slick.
[ترجمه گوگل]کارشناسان در تلاشند تا راه هایی برای پاکسازی این لکه های عظیم بیابند
[ترجمه ترگمان]متخصصان در حال تلاش برای تدبیر راه هایی برای پاک کردن لغزنده بزرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you devise a means of overcoming the problem?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید وسیله ای برای غلبه بر مشکل ابداع کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید وسیله ای برای غلبه بر این مشکل ابداع کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tried to devise a foolproof plan for getting rid of termites.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد برای خلاص شدن از شر موریانه ها نقشه ای بیهوده طراحی کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نقشه foolproof برای خلاص شدن از موریانه ها به دست بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The task at hand was to devise an immediate gathering of the vestry and to make it as splendid as humanly possible.
[ترجمه گوگل]وظیفه در دست این بود که یک گردهمایی فوری از جلیقه را طراحی کنیم و آن را تا حد امکان انسانی باشکوه کنیم
[ترجمه ترگمان]کاری که در دست داشت این بود که یک گردهمایی فوری از رخت کن را طراحی کند و آن را تا آنجا که امکان داشت عالی جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. However, it is very difficult to devise a scale which summarizes dietary habits on a range from good to bad.
[ترجمه گوگل]با این حال، ابداع مقیاسی که عادات غذایی را در طیفی از خوب تا بد خلاصه کند، بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تدوین یک مقیاس که عادات غذایی را در گستره ای از خوب به بد خلاصه می کند، بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Now he had to devise a method by which workmen and supplies could shuttle back and forth across the gorge.
[ترجمه گوگل]اکنون او باید روشی را ابداع می کرد که به وسیله آن کارگران و تدارکات می توانستند از طریق دره به این طرف و آن طرف بروند
[ترجمه ترگمان]اکنون می بایست روشی را ابداع می کرد که کارگران و تجهیزات می توانستند در آن سوی دره پیش بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You must take time to devise a scheme that suits your own needs.
[ترجمه گوگل]شما باید برای طراحی طرحی که متناسب با نیازهای شما باشد وقت بگذارید
[ترجمه ترگمان]شما باید زمان داشته باشید تا طرحی را طراحی کنید که متناسب با نیازهای خودتان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Will many schools decide to devise their own procedures for dealing with these?
[ترجمه گوگل]آیا بسیاری از مدارس تصمیم خواهند گرفت که رویه های خود را برای مقابله با این موارد طراحی کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا بسیاری از مدارس تصمیم می گیرند روش های خود برای مقابله با آن ها را ابداع کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وصیتنامه (اسم)
devise, will, testament

اری بری (اسم)
devise

اری گذاری (اسم)
devise

درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten

تدبیر کردن (فعل)
devise, design, machinate, work out, meditate, compass, contrive

اختراع کردن (فعل)
devise, mint, compass, invent, concoct

تعبیه کردن (فعل)
devise, work out, prepare, contrive, improvise

تخصصی

[حقوق] انتقال (مال غیر منقول) به موجب وصیت نامه، وصیت نامه، شرط مندرج در وصیت نامه (که به موجب آن مال غیر منقولی واگذار می شود)

انگلیسی به انگلیسی

• plan, invent; bequeath property through a will
if you devise a plan, system, or machine, you work it out or design it.

پیشنهاد کاربران

برنامه ریزی کردن
devise
devise ( v ) ( dɪˈvaɪz ) =to invent sth new or a new way of doing sth, e. g. A new system has been devised to control traffic in the city.
devise
طراحی کردن
اختراع کردن
ابداع کردن
😘
موصی به ( ِ ) غیرمنقول
دست و پا کردن
اختراع کردن، ابداع کردن
تدوین، تبیین، تدبیر
ابداع
تدارک دیدن

1.
To think up
To come up with
2.
To design
To develop
To devise a defense against something


To construct
To create
To produce
ساختن - بنا کردن
درست کردن
به وجود آوردن
ایجاد کردن
This arena of death that you've devised for your pleasure, . . . will it prevent this catasrophe of your sun going nova
Star Trek TOS
طرح ریختن
ابداع کردن
برناه ریزی، وصیت، اختراع کردن - اندیشیدن
اندیشیدن_ بیان کردن
بیان کردن
Invent a method or plan of doing something
مطرح کردن ، وصیت کردن
طرحی را ارائه دادن
ابداع کردن، نقشه کشیدن
طراحی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس