deviate

/ˈdiːviˌet//ˈdiːvɪeɪt/

معنی: عدول کردن، پرت شدن، منحرف شدن، کجرو شدن، انحراف ورزیدن
معانی دیگر: کجروی (کژروی) کردن، منحرف کردن یا شدن، گمراه شدن، کیبیدن، کژ رفتن، کج تافتن، بردیدن، کژ راه شدن، رجوع شود به: deviant، غیر سالم

جمله های نمونه

1. to deviate from the norm
از قاعده منحرف شدن

2. i will never deviate from moral principles
در اصول اخلاقی هرگز کجروی نخواهم کرد.

3. We never deviate from our principles.
[ترجمه iahmadrezam] ما هیچوقت از اصول و عقاید هایمان منحرف نخواهیم شد.
|
[ترجمه گوگل]ما هرگز از اصول خود عدول نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت از اصول اخلاقی مون خارج نمیشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Output may deviate from the average by as much as 30%.
[ترجمه گوگل]خروجی ممکن است تا 30 درصد از میانگین منحرف شود
[ترجمه ترگمان]خروجی ممکن است از متوسط تا ۳۰ % منحرف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه گوگل]با انحراف از سوسیالیسم، چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و ​​نیمه استعمار قهقرایی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I will never deviate from what I believe to be right.
[ترجمه Muhammef] هرگز از آنچه فکر میکنم درست ای، منحرف نخواهم شد.
|
[ترجمه گوگل]من هرگز از آنچه که فکر می کنم درست است منحرف نمی شوم
[ترجمه ترگمان]من هرگز از چیزی که فکر می کنم حق با منه منحرف نمیشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bus had to deviate from its usual route because of a road closure.
[ترجمه گوگل]اتوبوس به دلیل بسته بودن جاده مجبور شد از مسیر معمول خود منحرف شود
[ترجمه ترگمان]این اتوبوس مجبور بود از مسیر معمول خود منحرف شود به دلیل بسته شدن جاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't deviate from major issues.
[ترجمه گوگل]از مسائل اصلی منحرف نشوید
[ترجمه ترگمان]از مشکلات اصلی منحرف نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Real gases also deviate more from ideal gas behaviour at lower temperatures.
[ترجمه گوگل]گازهای واقعی نیز در دماهای پایین تر از رفتار گاز ایده آل منحرف می شوند
[ترجمه ترگمان]گازهای واقعی نیز از رفتار گاز ایده آل در دماهای پایین تر منحرف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Periodically the car may deviate from the road.
[ترجمه گوگل]به طور دوره ای ممکن است ماشین از جاده منحرف شود
[ترجمه ترگمان]گاهی ممکن است اتومبیل از جاده منحرف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In particular those who deviate from society's values must be brought back into line.
[ترجمه گوگل]به ویژه کسانی که از ارزش‌های جامعه منحرف می‌شوند باید دوباره به صف برگردند
[ترجمه ترگمان]به ویژه آن هایی که از ارزش های جامعه منحرف شده اند باید دوباره به صف بازگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The screenplay does not deviate very much from the book.
[ترجمه گوگل]فیلمنامه خیلی از کتاب انحراف ندارد
[ترجمه ترگمان]فیلمنامه خیلی از کتاب منحرف نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Only that essential easing down of training should deviate from the norm.
[ترجمه گوگل]فقط آن کاهش ضروری تمرین باید از هنجار منحرف شود
[ترجمه ترگمان]تنها این کاهش اساسی آموزش باید از هنجار منحرف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Should a solicitor deviate from the rules of conduct then sanctions can be imposed by the profession.
[ترجمه گوگل]در صورتی که وکیل از قوانین رفتاری عدول کند، آن حرفه می تواند تحریم هایی را اعمال کند
[ترجمه ترگمان]در صورتی که یک وکیل از قوانین رفتاری منحرف شود، تحریم ها می تواند از سوی این حرفه اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Members of each stratum were not expected to deviate from certain prescribed occupations.
[ترجمه گوگل]از اعضای هر قشر انتظار نمی رفت که از برخی مشاغل تجویز شده منحرف شوند
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رود که اعضای هر لایه از مشاغل تعیین شده خاص منحرف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدول کردن (فعل)
swerve, dodge, obviate, avoid, elude, shirk, back out, backtrack, deviate, weasel, flinch, skive

پرت شدن (فعل)
digress, deviate, be dropped, overshoot, fall down, be thrown, be flung, depart from the subject

منحرف شدن (فعل)
stray, turn, swerve, digress, deviate, wander, extravagate

کجرو شدن (فعل)
deviate

انحراف ورزیدن (فعل)
deviate

تخصصی

[ریاضیات] انحراف ورزیدن، منحرف شدن، منحرف
[آمار] 1. انحراف 2. متغیّر

انگلیسی به انگلیسی

• someone or something that deviates from the norm
turn aside; depart from, diverge; digress
to deviate from a way of thinking or behaving means to think or behave differently from what is considered to be normal or acceptable.

پیشنهاد کاربران

تبعیت نکردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deviate
اسم ( noun ) : deviation / deviant / deviance / deviancy
صفت ( adjective ) : deviant
قید ( adverb ) : _
deviate ( آمار )
واژه مصوب: متغیر انحراف
تعریف: فاصلة بین یک متغیر تصادفی و امید ریاضی ( expected value ) آن |||متـ . انحراف
تخطی کردن
منحرف شدن
درهم ، بهم ریخته

بپرس