detritus

/dəˈtraɪtəs//dɪˈtraɪtəs/

معنی: ریزه
معانی دیگر: آوار، چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید

جمله های نمونه

1. The stadium was littered with the detritus of yesterday's rock concert.
[ترجمه گوگل]ورزشگاه مملو از زباله های کنسرت راک دیروز بود
[ترجمه ترگمان]این ورزشگاه از the کنسرت راک دیروز پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But detritus is given no time to accumulate in tropical forests.
[ترجمه گوگل]اما زباله ها در جنگل های استوایی فرصتی برای تجمع ندارند
[ترجمه ترگمان]اما در جنگل های گرمسیری فرصتی برای تجمع وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Therefore a muddy medium with plenty of plant detritus is essential.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک محیط گل آلود با ریزه های گیاهی فراوان ضروری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک وسیله لجن آلود با مقدار زیادی از detritus گیاهی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If the tank bottom contains plenty of plant detritus, this will be readily utilized by the plant.
[ترجمه گوگل]اگر کف مخزن حاوی مقدار زیادی ریزه گیاهی باشد، گیاه به راحتی از آن استفاده خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر کف مخزن حاوی مقدار زیادی از detritus گیاه باشد، به آسانی توسط گیاه مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The detritus is deposited in a bag and the water re-circulated, so no topping up is required.
[ترجمه گوگل]ریزه ها در یک کیسه رسوب می کنند و آب دوباره به گردش در می آید، بنابراین نیازی به پر کردن نیست
[ترجمه ترگمان]The در یک کیسه ذخیره می شود و آب دوباره پخش می شود، بنابراین نیازی به پر کردن آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was some street detritus which required more imagination than most.
[ترجمه گوگل]ریزه های خیابانی وجود داشت که بیش از بقیه نیاز به تخیل داشت
[ترجمه ترگمان]در آنجا یک detritus خیابانی وجود داشت که بیش از همه به تخیل نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the street, amid the detritus of modern times, he was unknown.
[ترجمه گوگل]در خیابان، در میان زباله های دوران مدرن، او ناشناخته بود
[ترجمه ترگمان]در خیابان، در میان the روزگار مدرن، ناشناس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Plant detritus if available is sufficient, but if necessary it can also be nourished by liquid fertiliser.
[ترجمه گوگل]ریزه های گیاهی در صورت وجود کافی است، اما در صورت لزوم می توان آن را با کود مایع نیز تغذیه کرد
[ترجمه ترگمان]detritus گیاهی در صورتی که موجود باشد، کافی است، اما در صورت لزوم می توان آن را با کود شیمیایی مایع تغذیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A clay base nourished with plant detritus is also sufficient.
[ترجمه گوگل]پایه خاک رس تغذیه شده با ریزه های گیاهی نیز کافی است
[ترجمه ترگمان]یک پایه رس که با detritus گیاهی تغذیه می شود نیز کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I pile the detritus on to the tray and put it outside before straightening the sheets.
[ترجمه گوگل]ریزه ها را روی سینی جمع می کنم و قبل از صاف کردن ورق ها بیرون می گذارم
[ترجمه ترگمان]من زمین را روی سینی گذاشتم و قبل از اینکه ملافه ها را صاف کنم آن را بیرون کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It prefers a fair amount of nutritious detritus.
[ترجمه گوگل]مقدار مناسبی از ریزه های مغذی را ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]آن مقدار زیادی از detritus مغذی را ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The usual amount of organic detritus produced by the fish and plants will be sufficient for its growth.
[ترجمه گوگل]مقدار معمول ریزه آلی تولید شده توسط ماهی و گیاهان برای رشد آن کافی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مقدار معمول of ارگانیک تولید شده توسط ماهی و گیاهان برای رشد آن کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The room was littered with junk food detritus.
[ترجمه گوگل]اتاق مملو از مواد غذایی ناسالم بود
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از مواد غذایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریزه (اسم)
particle, bit, mote, chip, midget, detritus, mammock, shiver, mince

تخصصی

[عمران و معماری] آوار - ماده خرد و ریز - محصول آب رودخانه
[خاک شناسی] پوده
[آب و خاک] خاک و خاشاک

انگلیسی به انگلیسی

• debris, rubbish, waste, disintegrated matter; (geology) rock in small particles, fragments of rocks; (ecology) organic debris created by disintegration of animals or plants
detritus is the small pieces of rubbish that remain when an event has finished or when something has been used; a literary word.

پیشنهاد کاربران

( formal ) any kind of rubbish/garbage that is left after an event or when sth has been used
زمین شناسی و رسوب: آواره، خرده
بقایا، ضایعات
مضرات
بقایای پوسیده گیاهی
ضایعات

بپرس