detract

/dəˈtrækt//dɪˈtrækt/

معنی: کاستن، کم کردن، گرفتن، کسر کردن، کاهیدن
معانی دیگر: (با: from) کاستن از (چیز دلخواه)، کم جلوه کردن یا دادن

جمله های نمونه

1. detractors tried to detract from the value of her work
بدگویان کوشیدند ارزش کار او را کم کنند.

2. The scandal will not detract from her fame.
[ترجمه محمّدامین] این رسوائی، از شهرت او کم نخواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]این رسوایی از شهرت او کم نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این رسوائی از شهرت او نمی کاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These revelations should not detract from his achievements.
[ترجمه گوگل]این افشاگری ها نباید از دستاوردهای او کم کند
[ترجمه ترگمان]این revelations نباید از دستاوردهای او بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was determined not to let anything detract from his enjoyment of the trip.
[ترجمه Maryam] او مصمم بود تا نگذارد هیچ چیزی از لذت سفر او بکاهد
|
[ترجمه شان] اوتصمیم گرفته بود که نگذارد هیچ چیز از لذت سفرش بکاهد.
|
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که اجازه ندهد چیزی از لذت سفرش کم کند
[ترجمه ترگمان]عزم جزم کرده بود که از این سفر چیزی detract
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Muhammad Ali's showmanship in the ring shouldn't detract from his considerable skill.
[ترجمه گوگل]ظاهرسازی محمدعلی در رینگ نباید از مهارت قابل توجه او کم کند
[ترجمه ترگمان]روح محمد علی در این حلقه نباید از مهارت قابل توجه او بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The publicity could detract from our election campaign.
[ترجمه گوگل]تبلیغات می تواند از مبارزات انتخاباتی ما کم کند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات می تواند از تبلیغات انتخاباتی ما بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One mistake is not going to detract from your achievement.
[ترجمه گوگل]یک اشتباه از موفقیت شما کم نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه از موفقیت شما نمی کاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sexual scandal will detract from the president's fame.
[ترجمه گوگل]رسوایی جنسی از شهرت رئیس جمهور می کاهد
[ترجمه ترگمان]رسوایی جنسی از شهرت رئیس جمهور بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her striking mannerisms detract from the reality of the character.
[ترجمه گوگل]رفتارهای چشمگیر او از واقعیت شخصیت می کاهد
[ترجمه ترگمان]رفتار striking او را از واقعیت متمایز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jemson's problems shouldn't detract from woeful Wednesday's own troubles and their disappointing performance.
[ترجمه گوگل]مشکلات جمسون نباید مشکلات خود چهارشنبه سوری و عملکرد ناامید کننده آنها را کم کند
[ترجمه ترگمان]مشکلات Jemson نباید از مشکلات مالی woeful و عملکرد نا امید کننده آن ها بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All this was strategy he had developed to detract from their discrepancy in height.
[ترجمه گوگل]همه اینها استراتژی بود که او برای کم کردن اختلاف قد آنها ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]همه اینها استراتژی بود که او برای از بین بردن تفاوت آن ها در ارتفاع توسعه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Any fears that either food or service might detract from this otherwise delightful scene were immediately dismissed -- both are excellent.
[ترجمه گوگل]هر ترسی مبنی بر اینکه غذا یا خدمات ممکن است این صحنه لذت‌بخش را کاهش دهد، فوراً کنار گذاشته شد - هر دو عالی هستند
[ترجمه ترگمان]هر گونه ترس از اینکه هر دو غذا و یا سرویس ممکن است از این صحنه لذت ببرند، فورا مرخص می شوند - هر دو بسیار عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Also, will more efficient personal transportation detract from incentives to invest in mass transit?
[ترجمه گوگل]همچنین، آیا حمل و نقل شخصی کارآمدتر انگیزه سرمایه گذاری در حمل و نقل انبوه را کاهش می دهد؟
[ترجمه ترگمان]همچنین، حمل و نقل شخصی کارآمدتر از مشوق های سرمایه گذاری در حمل و نقل عمومی بکاهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The omission of these chapters will not detract from your general appreciation of homoeopathy.
[ترجمه گوگل]حذف این فصل ها از درک عمومی شما از هومیوپاتی کم نمی کند
[ترجمه ترگمان]حذف این فصل ها از قدردانی عمومی شما از homoeopathy نمی کاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

گرفتن (فعل)
snatch, grab, cease, take, receive, obtain, hold, assume, engage, capture, pickup, catch, kindle, gripe, nail, educe, detract, devest, enkindle, obturate, wed

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

کاهیدن (فعل)
detract

تخصصی

[نساجی] کاستن - کم کردن- کسر کردن
[ریاضیات] کم کردن، کاستن

انگلیسی به انگلیسی

• belittle, speak ill of, slander, defame
if one thing detracts from another, it makes the other thing seem less good or impressive.

پیشنهاد کاربران

کم ارزش کردن
باعث منحرف شدن کسی یا چیزی شدن
لطمه زدن
تاثیر منفی گذاشتن
سلب کردن

بپرس