deterioration

/dəˈtɪriəˌreʃn̩//dɪˌtɪərɪəˈreɪʃn̩/

معنی: زوال، بدتر شدن
معانی دیگر: زوال، بدتر شدن

جمله های نمونه

1. a deterioration of the weather conditions
بدتر شدن وضع آب و هوا

2. Mental and physical deterioration both occur naturally with age.
[ترجمه گوگل]زوال روحی و جسمی هر دو به طور طبیعی با افزایش سن رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]زوال ذهنی و فیزیکی هر دو به طور طبیعی با سن و سال رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There has been a serious deterioration in her mental condition.
[ترجمه گوگل]وخامت جدی در وضعیت روحی او وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]در وضعیت ذهنی او یک زوال جدی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The car's bodywork was already showing signs of deterioration.
[ترجمه گوگل]بدنه خودرو از قبل نشانه هایی از خراب شدن را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]ماشین bodywork در حال حاضر نشانه هایی از وخامت را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've seen a continuing deterioration in relations between the two countries.
[ترجمه گوگل]ما شاهد وخامت مستمر روابط دو کشور بوده ایم
[ترجمه ترگمان]ما شاهد کاهش مستمر روابط بین دو کشور بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stress led to a gradual deterioration in her health.
[ترجمه گوگل]استرس منجر به وخامت تدریجی سلامتی او شد
[ترجمه ترگمان]استرس منجر به زوال تدریجی سلامت او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His deterioration through Alzheimer's Disease with its abundant frustrations had long been for him a physical and mental martyrdom.
[ترجمه گوگل]وخامت او از طریق بیماری آلزایمر با ناامیدی های فراوان آن مدت ها برای او یک شهادت جسمی و روحی بود
[ترجمه ترگمان]زوال او از بیماری آلزایمر با frustrations فراوان برای او یک شهادت جسمی و روحی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The deterioration in the domestic country's terms of trade is the essence of trade diversion.
[ترجمه گوگل]بدتر شدن شرایط تجارت کشور داخلی، جوهره انحراف تجارت است
[ترجمه ترگمان]وخامت اوضاع داخلی کشور ماهیت انحراف تجارت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's no deterioration in intelligence or anything like that, the intelligence is there.
[ترجمه گوگل]هیچ زوالی در هوش یا هر چیز دیگری وجود ندارد، هوش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هوش و هوش هم در آن وجود ندارد، هوش هم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chronic phase shows progressive deterioration in emotional stability so that relationships become progressively damaged.
[ترجمه گوگل]مرحله مزمن، وخامت تدریجی در ثبات عاطفی را نشان می دهد به طوری که روابط به تدریج آسیب می بیند
[ترجمه ترگمان]این مرحله مزمن، زوال تدریجی در ثبات عاطفی را نشان می دهد به طوری که روابط به تدریج آسیب می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unless this is noticed quickly, rapid deterioration of water conditions can occur.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه به سرعت متوجه این امر شود، بدتر شدن سریع شرایط آب ممکن است رخ دهد
[ترجمه ترگمان]اگر این امر به سرعت مورد توجه قرار نگیرد، زوال سریع شرایط آب می تواند رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its presence suggests gradual deterioration of one of the reagents or instrument components. 60.
[ترجمه گوگل]وجود آن حاکی از زوال تدریجی یکی از معرف ها یا اجزای ابزار است 60
[ترجمه ترگمان]حضور آن نشان دهنده زوال تدریجی یکی از the یا اجزای ابزار است ۶۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We showed that enalapril prevented such deterioration in normotensive diabetics with microalbuminuria compared with placebo.
[ترجمه گوگل]ما نشان دادیم که انالاپریل در مقایسه با دارونما از چنین وخامتی در بیماران دیابتی دارای فشار خون طبیعی مبتلا به میکروآلبومینوری جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]ما نشان دادیم که enalapril در بیماران دیابتی normotensive با microalbuminuria در مقایسه با دارونما مواجه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If ozone deterioration persisted, they warned, solar ultraviolet radiation would flood Earth.
[ترجمه گوگل]آنها هشدار دادند که اگر زوال لایه ازن ادامه پیدا کند، تابش فرابنفش خورشیدی به زمین می‌آید
[ترجمه ترگمان]اگر تخریب لایه اوزون ادامه داشته باشد، آن ها هشدار دادند که اشعه ماورا بنفش خورشید زمین را آلوده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

بدتر شدن (اسم)
deterioration

تخصصی

[عمران و معماری] تخریب - خرابی - زوال - فرسودگی
[پلیمر] فساد، زوال

انگلیسی به انگلیسی

• decline, downfall; worsening

پیشنهاد کاربران

به سلول های اصلی در معده معروف اند
فاسد شدن
تخریب - فروپاشی - ( مهندسی برق )
واپاشی
[مهندسی ترافیک ] فرسودگی ( ماشین، خودرو )
paint deterioration
به حالتی که رنگ از سطح کنده شده باشد اطلاق می شود
deterioration
Others maintain that there is a significant deterioration in quality in his post - war work
Oxford Dictionary@
break - up
breakdown
تخریب
خرابی
از کار اقتادن
فروپاشی - فرو ریزی
اختلال
weakening
تضعیف

برافتادن تدریجی
یه اسمه که فعلش، deteriorate هست که در کل 2 تا معنا داره:
1_ to become worse:
پس معنی اول deterioration میشه: اضمحلال، افول، فساد، خرابی، ویرانی، انهدام، نابودی، نیستی، آشفتگی، پریشانی، انحطاط، انحلال، انقراض، انهدام، فروپاشی، ویرانی
...
[مشاهده متن کامل]

2. �deteriorate into something to develop into a bad or worse situation:
معنی دوم deterioration هم میشه: تبدیل شدن به چیزی که به یه وضعیت بد یا بدتر منجر میشه؛ مثل اضمحلال، افول تدریجی و فرسایش خاک هم میتونه مدنظر باشه.

پس رفت
Radiation nearly always degrades the materials exposed to it, hastening their deterioration and requiring replacement of key components in high - radiation environments such as nuclear reactors.
تخریب
نقصان، افت، انحطاط، افول
خراب شدن
مخرب
بدتر شدن ، که طی یک پروسه ای صورت پذیرد
وخامت
زوال
تباهی
فساد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس