detention

/dəˈtenʃn̩//dɪˈtenʃn̩/

معنی: توقیف، بازداشت، حبس
معانی دیگر: دستگیری، زندانی سازی

جمله های نمونه

1. his detention by the police lasted five hours
بازداشت او توسط پلیس پنج ساعت طول کشید.

2. preventive detention
بازداشت احتیاطی

3. people protested against their leader's detention without trial
مردم نسبت به بازداشت بدون محاکمه ی رهبر خود اعتراض کردند.

4. He was kept in detention by the police.
[ترجمه گوگل]او توسط پلیس بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]پلیس او را بازداشت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Willis was held in detention for five years.
[ترجمه میلاد] ویلیس به مدت زمان 5 سال در بازداشتگاه نگهداری شد
|
[ترجمه گوگل]ویلیس به مدت پنج سال در بازداشت بود
[ترجمه ترگمان]ویلیس در مدت پنج سال در بازداشت به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He described the detention without trial of political opponents as a cowardly act.
[ترجمه گوگل]وی بازداشت بدون محاکمه مخالفان سیاسی را اقدامی بزدلانه توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او این بازداشت را بدون محاکمه مخالفان سیاسی به عنوان یک اقدام بزدلانه توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arbitrary arrests and detention without trial were common.
[ترجمه گوگل]دستگیری های خودسرانه و بازداشت بدون محاکمه رایج بود
[ترجمه ترگمان]بازداشت های خودسرانه و بازداشت بدون محاکمه علنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A public outcry secured her release from detention.
[ترجمه گوگل]اعتراض عمومی باعث آزادی او از بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]یک فریاد عمومی آزادی وی را از بازداشت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was held in detention from 1991 to 200
[ترجمه گوگل]او از سال 1991 تا 200 در بازداشت بود
[ترجمه ترگمان]او از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰ میلادی در بازداشت به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reports of torture and mass executions in Serbia's detention camps have outraged the world's religious leaders.
[ترجمه گوگل]گزارش های مربوط به شکنجه و اعدام های دسته جمعی در اردوگاه های بازداشت صربستان خشم رهبران مذهبی جهان را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]گزارش های شکنجه و اعدام دسته جمعی در اردوگاه های بازداشت صربستان، رهبران مذهبی جهان را عصبانی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 147 of the illegal immigrants remain in detention.
[ترجمه گوگل]147 نفر از مهاجران غیرقانونی همچنان در بازداشت هستند
[ترجمه ترگمان]۱۴۷ مورد از مهاجران غیرقانونی در بازداشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prisoners were discharged from the detention camp.
[ترجمه گوگل]زندانیان از بازداشتگاه مرخص شدند
[ترجمه ترگمان]زندانیان از بازداشتگاه مرخص شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The teacher kept the boys in detention after school.
[ترجمه گوگل]معلم پس از مدرسه پسران را در بازداشت نگه داشت
[ترجمه ترگمان]معلم بچه ها را بعد از مدرسه بازداشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were sentenced to months' detention in a young offender institution.
[ترجمه گوگل]آنها به ماهها بازداشت در یک موسسه مجرم جوان محکوم شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به چند ماه حبس در یک موسسه جوان مجرم محکوم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pilot is serving 22 days detention for going AWOL.
[ترجمه گوگل]خلبان به دلیل رفتن به AWOL در حال گذراندن 22 روز بازداشت است
[ترجمه ترگمان]این خلبان به مدت ۲۲ روز در حال گذراندن ۲۲ روز حبس ابد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He made the confession while under detention.
[ترجمه گوگل]او این اعتراف را در زمان بازداشت انجام داد
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که بازداشت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Concern has been expressed about the death in detention of a number of political prisoners.
[ترجمه گوگل]در مورد مرگ تعدادی از زندانیان سیاسی در بازداشتگاه ابراز نگرانی شده است
[ترجمه ترگمان]نگرانی در مورد مرگ تعدادی از زندانیان سیاسی ابراز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توقیف (اسم)
suppression, execution, custody, apprehension, arrest, detention, internment, arrestment, seizing, constraint, sequestration, holdup, lockup, nabbing

بازداشت (اسم)
curb, arrest, detention, arrestment, deterrence, backset, dissuasion, forbiddance, stoppage

حبس (اسم)
custody, detention, jail, bail, imprisonment, prison, lockout, calaboose, durance, lockup

تخصصی

[خودرو] به نا منظم کار کردن موتور (نا منظم شدن احتراق) بعد از احتراق ترکیب سوختی توسط جرقه شمع گفته میشود.
[عمران و معماری] نگهداشت
[زمین شناسی] نگهداشت، توقف مقدار آب حاصل از باران به صورت آب جاری . ذخیره گودالی، بخشی از نهگداشت در نظر گرفته نمی شود . ( ریچارد و مک کوئیتین – 1968 ) مترادف : ذخیره نگداشت – نگداشت سطحی .
[آب و خاک] نگهداشت، انباشت

انگلیسی به انگلیسی

• delay, detainment; confinement
detention is the arrest or imprisonment of someone.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : detain
✅️ اسم ( noun ) : detention
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
نگهداری - نگهداشتن مشروع فرد در مکانی
Detention in hospital
نگهداری در بیمارستان
اما این نگهداری به اختیار فرد نیست.
1. عمل بازداشت یا وضعیت بازداشت
2. بازداشت یا حبس، به ویژه مظنونی که در انتظار محاکمه است
3. حکم بازداشت
3. نوعی تنبیه که در آن دانش آموز بعد از مدرسه بازداشت می شود
4. خودداری از چیزی که متعلق یا ادعا شده توسط دیگری است
( رشته های کشاورزی و آبخیزداری )
انباشت ( آب )
نگهداشت ( آب )
تنبیه، بازداشت
۱. بازداشت - حبس n
The jail only used for brief detentions
۲. مجازاتی که مدرسه به دانش آموز میده. میگه بعد کلاس وایسا باهات صحبت کنم. بعضی اوقات والدینت هم ممکنه فراخونده بشن به مدرسه n
با get میادش
I got three detentions
He gers detention

تنبیه ماندن در مدرسه بعد از اتمام کلاس
حبس
تاخیر ، دیرکرد
دستگیر کردن

بپرس