destroyed


تخریب شد، منهدم شد علوم هوایى : منهدم علوم نظامى : از بین رفت تخریب شده

جمله های نمونه

1. destroyed buildings were the sad reminders of war
ساختمان های ویران یادآور حزن انگیز جنگ بود.

2. fire destroyed half of the city
حریق نصف شهر را از بین برد.

3. mistrust destroyed their marriage
سو ظن موجب تباهی ازدواج آنها شد.

4. we destroyed the enemy's missile installations
ما تاسیسات موشکی دشمن را منهدم کردیم.

5. greed has destroyed many reputations
آز شهرت های زیادی را بر باد داده است.

6. napoleon's army destroyed the austrians
ارتش ناپلئون اتریشی ها را سخت درهم کوبید.

7. that event destroyed my faith in modern medicine
آن رویداد ایمان مرا به پزشکی نوین از بین برد.

8. the arabs destroyed the sassanians
اعراب ساسانیان را برانداختند.

9. the earthquake destroyed the city
زلزله شهر را ویران کرد.

10. the flood destroyed many homes
سیل خانه های بسیاری را ویران کرد.

11. the freeze destroyed the crop
یخ بندان محصولات را از بین برد.

12. his untimely death destroyed our plans
مرگ نابهنگام او نقشه های ما را تباه کرد.

13. several buildings were destroyed by fire
چندین ساختمان در اثر آتش سوزی نابود شد.

14. the city was destroyed entirely
سراسر شهر ویران شد.

15. her belongings were entirely destroyed in the fire
همه ی مایملک او در آتش سوزی از بین رفت.

16. it was a perfect hit and destroyed the enemy's radar
هدفگیری کاملا دقیقی بود و رادارهای دشمن را نابود کرد.

17. the enemy mousetrapped our tanks and destroyed them
دشمن تانک های ما را در دام انداخت و آنها را نابود کرد.

18. the sick horse had to be destroyed
لازم بود که اسب بیمار را بکشند.

19. it is a shame if iran is destroyed . . .
دریغ است ایران که ویران شود . . .

پیشنهاد کاربران

✅ فعل ( verb ) : destroy / destruct
✅اسم ( noun ) : destruction / destructor destructiveness / destroyer
✅ صفت ( adjective ) : destroyed
destroyable # undestroyable /
destructive # undestructive /
...
[مشاهده متن کامل]

destructible # undestructible
✅ قید ( adverb ) : destructively
لغات بالا از لحاظ ریشه به ۲ کلمه یعنی destruct و destroy میرسند

امحا ( درصنایع غذا ودارو )
داغون شد
[انسان] در هم شکسته
“Imagine, Alexey Ivanovitch, in the first place, a man destroyed—that is, not simply
destroyed, but fundamentally”
"خودتان تصور کنید اَلکسی ایوانوویچ، پیش از هر چیز مردی را تصور کنید که در هم شکسته است، و نه تنها در هم شکسته، بلکه له و لورده شده" ( داستایفسکی، شوهرباشی، میترا نظریان )
...
[مشاهده متن کامل]

نابود شدن - ویران شدن
نابودشد، آسیب
ویران، نابود، معدوم، خراب، متلاشی
Sleeping in the little girl
His heart was destroyed
نابود کردن ، از بین بردن ، تباه کردن ، در هم کوبیدن ، ویران شدن ، منهدم کردن
تخریب کردن؛آسییب زدن

بپرس