designing

/dəˈzaɪnɪŋ//dɪˈzaɪnɪŋ/

معنی: طراحی، زیرک، حیله گر
معانی دیگر: طرح کننده، طراح، پردازگر، اهل دوز و کلک، حقه باز، نیرنگ باز، اهل توطئه و بند و بست، آب زیر کاه، vi : طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن، adj : زیرک

جمله های نمونه

1. a designing employee who undermined his own boss
کارمند حقه بازی که برضد رئیس خود تبانی کرد

2. stage designing
صحنه پردازی

3. a pattern designing machine
ماشینی که الگوها را طراحی می کند

4. they are designing a new engine
آنها مشغول طراحی موتور جدیدی هستند.

5. Mike is responsible for designing the entire project.
[ترجمه گوگل]مایک مسئول طراحی کل پروژه است
[ترجمه ترگمان]Mike مسئول طراحی تمام پروژه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They have run into trouble while designing the new machine.
[ترجمه گوگل]آنها هنگام طراحی دستگاه جدید با مشکل مواجه شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها در هنگام طراحی ماشین جدید دچار مشکل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The engineer expounded his designing ideas to the board of the directors.
[ترجمه گوگل]مهندس ایده های طراحی خود را برای هیئت مدیره بیان کرد
[ترجمه ترگمان]مهندس ایده های طراحی خود را برای هییت مدیره شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Before designing the house we planned the basic layout of the rooms.
[ترجمه گوگل]قبل از طراحی خانه، چیدمان اولیه اتاق ها را برنامه ریزی کردیم
[ترجمه ترگمان]قبل از این که خانه را طراحی کنیم، چیدمان اصلی اتاق ها را برنامه ریزی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Designing silicon chips to mimic human organs sounds fanciful.
[ترجمه گوگل]طراحی تراشه های سیلیکونی برای تقلید از اندام های انسان خیالی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]استفاده از تراشه های سیلیکونی برای تقلید از اندام های انسان، عجیب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When designing buildings in this area, you have to make provision against earthquakes.
[ترجمه گوگل]هنگام طراحی ساختمان ها در این منطقه، باید تدابیری در برابر زلزله داشته باشید
[ترجمه ترگمان]هنگام طراحی ساختمان ها در این منطقه، باید در مقابل زلزله تهیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Designing colleagues stopped them from promoting me.
[ترجمه گوگل]همکاران طراحی مانع از ارتقای من شدند
[ترجمه ترگمان]استفاده از همکاران آن ها را از بالا بردن من منع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some enterprising students are designing software.
[ترجمه گوگل]برخی از دانشجویان مبتکر در حال طراحی نرم افزار هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از دانشجویان متهور نرم افزار را طراحی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And designing and implementing new mercantile processes is the most powerful weapon available to wage that war effectively.
[ترجمه گوگل]و طراحی و اجرای فرآیندهای تجاری جدید قدرتمندترین سلاح موجود برای به راه انداختن آن جنگ به طور موثر است
[ترجمه ترگمان]و طراحی و اجرای فرآیندهای تجاری جدید قوی ترین سلاحی است که برای رسیدن به آن جنگ به طور موثر در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Designing the information systems project around management needs may, however, ignore the operational requirements.
[ترجمه گوگل]با این حال، طراحی پروژه سیستم های اطلاعاتی حول نیازهای مدیریت ممکن است الزامات عملیاتی را نادیده بگیرد
[ترجمه ترگمان]طراحی سیستم های اطلاعاتی پیرامون نیازهای مدیریت ممکن است، با این حال، الزامات عملیاتی را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The company is currently designing a new chassis to provide full mechanical functionality, expecting it to ship in June.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حاضر در حال طراحی یک شاسی جدید برای ارائه عملکرد مکانیکی کامل است و انتظار می رود در ماه ژوئن عرضه شود
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال حاضر در حال طراحی یک شاسی جدید است تا عملکرد مکانیکی کامل داشته باشد و انتظار دارد که این شرکت در ماه ژوئن وارد کشتی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طراحی (اسم)
architectonics, designing, sketching, modeling, drafting, modelling

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

تخصصی

[عمران و معماری] طراحی
[ریاضیات] طرح ریزی

انگلیسی به انگلیسی

• sketching, outlining, planning; plotting, scheming

پیشنهاد کاربران

بپرس