desideratum

/dɪˌzɪdəˈrɑːtəm//dɪˌzɪdəˈrɑːtəm/

معنی: خواست، ارزوی اساسی و ضروری، چیز مطلوب
معانی دیگر: (آنچه که هم خواسته و هم مورد نیاز است) آرزو، خواسته، بویه

جمله های نمونه

1. The report on the hospital mentions such desiderata as a supply of clean laundry.
[ترجمه گوگل]در گزارش بیمارستان از چنین خواسته هایی به عنوان عرضه لباس های تمیز یاد شده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش در مورد بیمارستان از این desiderata به عنوان یک منبع شستشو تمیز یاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The report on the hospital mentioned such desiderata as a supply of clean laundry.
[ترجمه گوگل]در گزارش بیمارستان از چنین خواسته هایی به عنوان عرضه لباس های تمیز یاد شده است
[ترجمه ترگمان]گزارشی که در بیمارستان ذکر شد از این desiderata به عنوان یک منبع رخت شویی تمیز یاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To cement the alliance with Lombardy, Charles married Desiderata, the daughter of Desiderius.
[ترجمه گوگل]برای تحکیم اتحاد با لمباردی، چارلز با دزیدراتا، دختر دزیدریوس ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]شارل برای تحکیم اتحاد با لومباردی، با Desiderata، دختر of ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What is one institution's discard is another's desideratum.
[ترجمه گوگل]آنچه دور انداختن یک موسسه است، خواست دیگری است
[ترجمه ترگمان]رها کردن یک موسسه از دیگر desideratum است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After one year Charles suddenly divorced Desiderata on the grounds that she was barren and weak.
[ترجمه گوگل]پس از یک سال، چارلز ناگهان دزیدراتا را به این دلیل که نازا و ضعیف است، طلاق داد
[ترجمه ترگمان]پس از یک سال، چارلز ناگهان از the جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Imposed management is a necessary desideratum, as 3 million ha of mature forest land is being lost annually.
[ترجمه گوگل]مدیریت تحمیلی یک خواسته ضروری است، زیرا سالانه 3 میلیون هکتار از زمین های جنگلی بالغ از بین می رود
[ترجمه ترگمان]مدیریت Imposed یک desideratum ضروری است، زیرا ۳ میلیون هکتار از زمین های جنگلی کامل سالانه از دست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Devout dedication was the desideratum for soul-sacrifice.
[ترجمه گوگل]فداکاری عابدانه خواستی برای فداکاری بود
[ترجمه ترگمان]فداکاری devout برای قربانی کردن چیز مطلوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The desideratum is not merely a higher arterial pressure in the treatment of shock but a higher pressure which provides an increased nutritive flow through the capillaries all over the body.
[ترجمه گوگل]دزیدراتوم صرفاً یک فشار شریانی بالاتر در درمان شوک نیست، بلکه فشار بالاتری است که جریان تغذیه‌ای را از طریق مویرگ‌ها در سراسر بدن فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]The صرفا یک فشار شریانی بالاتر در درمان شوک نیست، بلکه فشاری بالاتر است که جریان غذایی را از طریق مویرگ ها از سرتاسر بدن تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second desideratum, of low thermal and high electrical conductivity, was achieved by dividing the bismuth telluride into pellets a few nanometres across.
[ترجمه گوگل]دومین هدف، هدایت حرارتی کم و رسانایی الکتریکی بالا، با تقسیم تلورید بیسموت به گلوله هایی با عرض چند نانومتر به دست آمد
[ترجمه ترگمان]The دوم، از رسانایی حرارتی کم و رسانایی بالا، با تقسیم کردن شکافت پذیر در pellets چند nanometres به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her only desideratum was health.
[ترجمه گوگل]تنها خواسته او سلامتی بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می خواست سلامت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hutcheson over-simplified and distorted the truth by treating benevolence as the one moral desideratum.
[ترجمه گوگل]هاچسون با تلقی خیرخواهی به عنوان یک خواسته اخلاقی، حقیقت را بیش از حد ساده و تحریف کرد
[ترجمه ترگمان]Hutcheson نسبت به -، حقیقت را با رفتار خیرخواهی به عنوان یک desideratum اخلاقی ساده کرد و تحریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

ارزوی اساسی و ضروری (اسم)
desideratum

چیز مطلوب (اسم)
desideratum

انگلیسی به انگلیسی

• necessary thing, something needed or desired

پیشنهاد کاربران

مطلوب
آنچه که خواسته یا مورد نیاز است
something that is wanted or needed

بپرس