descending

/dəˈsendɪŋ//dɪˈsendɪŋ/

معنی: نزولی
معانی دیگر: نزولی

جمله های نمونه

1. the descending spiral of a falling leaf
مسیر مارپیچ برگ در حال افتادن

2. in a descending order
به ترتیب فروسوی (نزولی)

3. The plane started descending at a steep angle.
[ترجمه گوگل]هواپیما با زاویه تند شروع به فرود کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیما با زاویه تندی شروع به پایین آمدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The results are expressed in descending numerical order .
[ترجمه گوگل]نتایج به ترتیب عددی نزولی بیان می شوند
[ترجمه ترگمان]نتایج به ترتیب به ترتیب نزولی بیان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My sister's family is descending on us this weekend.
[ترجمه گوگل]خانواده خواهرم این آخر هفته به سمت ما می آیند
[ترجمه ترگمان]خانواده خواهرم آخر هفته در حال پایین آمدن از ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I heard his footsteps descending the stairs.
[ترجمه گوگل]صدای پایش را شنیدم که از پله ها پایین آمد
[ترجمه ترگمان]صدای پایی را که از پله ها پایین می آمد شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were fears that the country was descending into turmoil or even civil war.
[ترجمه گوگل]این نگرانی وجود داشت که کشور در حال فرود آمدن به آشوب یا حتی جنگ داخلی است
[ترجمه ترگمان]ترس هایی وجود داشتند مبنی بر اینکه این کشور به آشفتگی و یا حتی جنگ داخلی نزول کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The jet was descending steeply, but its pilot was able to pull it out just in time.
[ترجمه گوگل]جت با شیب تند پایین می آمد، اما خلبانش توانست آن را به موقع بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]هواپیما با شیبی تند به پایین سرازیر می شد، اما خلبان قادر بود آن را به موقع بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My sister and her family are descending on us this weekend.
[ترجمه گوگل]خواهرم و خانواده اش این آخر هفته به سمت ما می آیند
[ترجمه ترگمان]خواهرم و خانواده اش این آخر هفته دارن میان پیش ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The trail led over Boulder Pass before descending to a lake.
[ترجمه گوگل]این مسیر قبل از فرود به یک دریاچه از روی گذرگاه بولدر منتهی شد
[ترجمه ترگمان]رد بول قبل از فرود آمدن به دریاچه از آنجا رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He talked about all those points in descending order of importance.
[ترجمه گوگل]او در مورد همه آن نکات به ترتیب اهمیت صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد همه این نکات با نظم و ترتیب صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Practise your scales ascending and descending.
[ترجمه گوگل]ترازوهای خود را در بالا و پایین رفتن تمرین کنید
[ترجمه ترگمان]scales را بالا ببرید بالا و پایین بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The country was descending into chaos.
[ترجمه گوگل]کشور در حال فرو رفتن در هرج و مرج بود
[ترجمه ترگمان]این کشور در هرج و مرج پایین آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A large woman in a hat was descending on them.
[ترجمه گوگل]زنی درشت هیکل کلاه بر سرشان می آمد
[ترجمه ترگمان]زن تنومندی که کلاه بر سر داشت روی آن ها فرود می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The path continues for some way before descending to Garsdale Head.
[ترجمه گوگل]مسیر قبل از پایین آمدن به Garsdale Head تا حدودی ادامه می یابد
[ترجمه ترگمان]این مسیر تا حدی پیش از رفتن به سمت Garsdale ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزولی (صفت)
descending

تخصصی

[نساجی] کروماتوگرافی پایین رونده ( نزولی )
[ریاضیات] نزولی، کاهشی، کاهنده نزولی

انگلیسی به انگلیسی

• going down
when a group of things is arranged in descending order, each thing is smaller or less important than the thing before it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : descend
اسم ( noun ) : descent / descension
صفت ( adjective ) : descending
قید ( adverb ) : _
نسل و زاد و . . .
پایین آمدن
نزولی، پایین رونده
نزولی
descending order ترتیب نزولی

بپرس