dependent variable

/dəˈpendəntˈveriəbəl//dɪˈpendəntˈveərɪəbəl/

(ریاضی) متغیر تابع، دگرواره ی وابسته

جمله های نمونه

1. Due to the simultaneity between the dependent variable and the current eurobond yield, the equation was estimated by instrumental variables.
[ترجمه گوگل]با توجه به همزمانی متغیر وابسته و بازده فعلی اوراق قرضه یورو، معادله توسط متغیرهای ابزاری برآورد شد
[ترجمه ترگمان]به دلیل همزمانی بین متغیر وابسته و بازده eurobond فعلی، معادله با متغیرهای ابزاری برآورد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a dependent variable, post-materialism is seen to be a symptom of economic modernization.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک متغیر وابسته، پسامتریالیسم نشانه‌ای از مدرنیزاسیون اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک متغیر وابسته، مادی گرایی می تواند نشانه ای از مدرن سازی اقتصادی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Technically speaking, he tries to account for a dependent variable without relating it to any independent variables.
[ترجمه گوگل]از نظر فنی، او سعی می کند یک متغیر وابسته را بدون ربط دادن به هیچ متغیر مستقلی به حساب آورد
[ترجمه ترگمان]به لحاظ فنی، او تلاش می کند متغیر وابسته را بدون ارتباط آن با هر متغیر مستقل، حساب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Linear Regression with Transformations of the dependent variable.
[ترجمه گوگل]رگرسیون خطی با تبدیل متغیر وابسته
[ترجمه ترگمان]رگرسیون خطی با تغییرات متغیر وابسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Are the criterion measures of the dependent variable appropriate, valid, and reliable?
[ترجمه گوگل]آیا معیارهای معیار متغیر وابسته مناسب، معتبر و پایا هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا معیارهای معیار متغیر وابسته مناسب، معتبر، و قابل اعتماد هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is the dependent variable appropriate for the study?
[ترجمه گوگل]آیا متغیر وابسته برای مطالعه مناسب است؟
[ترجمه ترگمان]آیا متغیر وابسته مناسب برای این مطالعه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In regression, we can have only one dependent variable in our estimating equation.
[ترجمه گوگل]در رگرسیون، ما می توانیم تنها یک متغیر وابسته در معادله تخمینی خود داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]در رگرسیون، ما تنها یک متغیر وابسته در معادله برآورد ما داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A function is a dependent variable, whose value depends on the value of an independent variable.
[ترجمه گوگل]تابع یک متغیر وابسته است که مقدار آن به مقدار یک متغیر مستقل بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]یک تابع یک متغیر وابسته است، که ارزش آن به مقدار یک متغیر مستقل بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dependent variable is cure days, ANOVA and range analysis were used to analyze factors and their interactions, the noptimum combinations were made according to analytical results.
[ترجمه گوگل]متغیر وابسته روزهای درمان است، برای تجزیه و تحلیل فاکتورها و اثرات متقابل آنها از ANOVA و آنالیز دامنه استفاده شد و با توجه به نتایج تحلیلی، ترکیبات نوپتیمم انجام شد
[ترجمه ترگمان]متغیر وابسته روزه ای درمان، ANOVA و آنالیز طیفی برای آنالیز عوامل و تعاملات آن ها بکار رفت، ترکیبات noptimum طبق نتایج تحلیلی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dependent variable: the development of infantile autism.
[ترجمه گوگل]متغیر وابسته: ایجاد اوتیسم نوزادی
[ترجمه ترگمان]متغیر وابسته: توسعه اوتیسم کودکان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. MIXED fixed effects sensitive to magnitude of dependent variable, floating point problems.
[ترجمه گوگل]اثرات ثابت مخلوط حساس به بزرگی متغیر وابسته، مشکلات ممیز شناور
[ترجمه ترگمان]اثرات ثابت MIXED به شدت متغیر وابسته و مشکلات نقطه ای شناور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Statistical control, in essence, consists of adjusting the dependent variable scores to remove the effect of the control variable.
[ترجمه گوگل]کنترل آماری در اصل شامل تنظیم امتیازهای متغیر وابسته برای حذف اثر متغیر کنترل است
[ترجمه ترگمان]کنترل آماری در اصل شامل تطبیق امتیازات متغیر وابسته به حذف اثر متغیر کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His master explanatory variable is market capitalism and his dependent variable is peasant rebellion.
[ترجمه گوگل]متغیر توضیحی اصلی او سرمایه داری بازار و متغیر وابسته او شورش دهقانی است
[ترجمه ترگمان]متغیر توضیحی اصلی او سرمایه داری بازار است و متغیر وابسته او شورش دهقانان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore, the regression coefficient is often considered as a measure of the effect of the independent variable on the dependent variable.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ضریب رگرسیون اغلب به عنوان معیاری از تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین ضریب رگرسیون اغلب به عنوان معیاری برای تاثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A multiple regression equation was formulated using wool producing capacity as the dependent variable and amino acid contents as independent variables.
[ترجمه گوگل]یک معادله رگرسیون چندگانه با استفاده از ظرفیت تولید پشم به عنوان متغیر وابسته و محتوای اسید آمینه به عنوان متغیر مستقل فرموله شد
[ترجمه ترگمان]یک معادله رگرسیون چندگانه با استفاده از ظرفیت تولید پشم به عنوان متغیر وابسته و محتوای اسید آمینه به عنوان متغیرهای مستقل تدوین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] متغیر وابسته
[کامپیوتر] متغیر وابسته
[زمین شناسی] متغیر وابسته متغیری که بزرگی آن به عنوان تابعی از مقادیر ثابت متوالی یک متغیر مستقل دیگر بیان می شود.
[ریاضیات] متغیر وابسته
[روانپزشکی] متغیر وابسته. متغیری که تحت تاثیر اندازه های مختلف متغیر مستقل تغییر می کند.
[آمار] متغیّر وابسته

انگلیسی به انگلیسی

• factor whose value is influenced by other variables

پیشنهاد کاربران

dependent variable ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: متغیر وابسته
تعریف: متغیری که مقدار آن به تأثیر متغیرهای دیگر بستگی داشته باشد

بپرس