deontology

/ˌdiːɑːnˈtɑːlədʒiː//ˌdiːɒnˈtɒlədʒɪ/

معنی: علمالاخلاق، وظیفه شناسی، علم وظایف اخلاقی
معانی دیگر: (فلسفه - این اصل اخلاقی: ارزش هر عمل بستگی به تطابق آن با اصول و قوانین اخلاقی دارد نه با نتیجه ی آن) دانش فرایض اخلاقی، بایسته شناسی

جمله های نمونه

1. Utilitarian benefit's theory and deontology based upon rights give me enlightenment. This paper falls into four chapters.
[ترجمه گوگل]تئوری منفعت سودمند و ریشه شناسی مبتنی بر حقوق به من روشنگری می دهد این مقاله در چهار فصل می باشد
[ترجمه ترگمان]نظریه منافع utilitarian و deontology مبتنی بر حقوق به من روشن گری را می دهد این مقاله به چهار بخش تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In our country, deontology and teleology are opposite and have no deep wish to understand each other.
[ترجمه گوگل]در کشور ما دین شناسی و غایت شناسی متضاد هم هستند و هیچ تمایل عمیقی برای درک یکدیگر ندارند
[ترجمه ترگمان]در کشور ما، \"deontology\" و \"علیت غایی\" مخالف هستند و تمایلی به درک یکدیگر ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In comparison, deontology is a highly principled ethic which does not concern itself directly with consequences.
[ترجمه گوگل]در مقایسه، deontology یک اخلاق بسیار اصولی است که مستقیماً به پیامدها مربوط نمی شود
[ترجمه ترگمان]در مقایسه، deontology یک اخلاق بسیار اصولی است که به طور مستقیم با عواقب آن ارتباط ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although Kant is the representative of deontology, his thoughts in fact includes plenty of thoughts of virtue ethics.
[ترجمه گوگل]گرچه کانت نماینده دیونتولوژی است، اما افکار او در واقع شامل بسیاری از اندیشه های اخلاق فضیلت است
[ترجمه ترگمان]هر چند که کانت نماینده of است، افکار او در واقع شامل اندیشه های فراوانی از اخلاق فضیلت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nowadays, there are three kinds of ethics: deontology, teleology and theory of enlightenment.
[ترجمه گوگل]امروزه سه نوع اخلاق وجود دارد: دین شناسی، غایت شناسی و نظریه اشراق
[ترجمه ترگمان]امروزه، سه نوع اخلاق وجود دارد: deontology، علیت غایی و نظریه روشن گری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Under the instruction of deontology, the goal of administrative responsibility is to realize the justice.
[ترجمه گوگل]هدف مسئولیت اداری بر اساس دستورات دین شناسی، تحقق عدالت است
[ترجمه ترگمان]تحت دستور deontology، هدف مسیولیت اجرایی درک عدالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This theory is necessary because Rawls's account of deontology and the notion of priority of the right over the good do not really deal with the problem of motivational priority.
[ترجمه گوگل]این نظریه ضروری است زیرا گزارش رالز از deontology و مفهوم اولویت حق بر خیر واقعاً با مشکل اولویت انگیزشی سروکار ندارد
[ترجمه ترگمان]این نظریه به این دلیل ضروری است که شرح Rawls و مفهوم اولویت در سمت راست، واقعا با مشکل اولویت انگیزشی همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are utilitarianism and deontology in our ethics tradition, and it is the basis of ethics construction .
[ترجمه گوگل]در سنت اخلاقی ما فایده گرایی و دین شناسی وجود دارد و اساس ساخت اخلاق است
[ترجمه ترگمان]در سنت اخلاقی ما utilitarianism و deontology وجود دارد و اساس ساختار اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore this article tries to analyse administrative responsibility by deontology.
[ترجمه گوگل]از این رو این مقاله سعی دارد مسئولیت اداری را با استفاده از دئونتولوژی تحلیل کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین این مقاله تلاش می کند تا مسوولیت اجرایی deontology را تحلیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In chapter I make an introduction of the concept of the deontology, its development phases, detailed contents and Kantian"s deontology. "
[ترجمه گوگل]در فصل اول مقدمه‌ای از مفهوم دئونتولوژی، مراحل توسعه آن، مطالب تفصیلی و دین‌شناسی کانتی ارائه می‌کنم
[ترجمه ترگمان]در این فصل به معرفی مفهوم of، مراحل توسعه آن، محتوای دقیق و deontology کانت آشنا شدم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. According to the circumstance of the act, utilitarianism and deontology can be integrated together in two modes, thus two frameworks for moral decision-making can be formed.
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط عمل، فایده‌گرایی و دیونتولوژی را می‌توان در دو حالت با هم ادغام کرد، بنابراین دو چارچوب برای تصمیم‌گیری اخلاقی شکل می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به شرایط عمل، utilitarianism و deontology می توانند در دو حالت ترکیب شوند، بنابراین دو قالب برای تصمیم گیری اخلاقی می تواند شکل بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It contains all theses secrets between individual and society, sense and sensibility, utilitarian and deontology, otherness and universality, experience and super-experience.
[ترجمه گوگل]این شامل همه این اسرار بین فرد و جامعه، حس و حساسیت، فایده گرایی و دین شناسی، غیریت و جهان شمول بودن، تجربه و ابرتجربه است
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل تمام اسرار تزها بین فردی و جامعه، حس و حساسیت، کاربرد و عمومیت، دیگری بودن و عمومیت، تجربه و سوپر تجربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The theory of informed consent can be justified from two aspects of deontology and teleology.
[ترجمه گوگل]تئوری رضایت آگاهانه را می توان از دو جنبه deontology و غایت شناسی توجیه کرد
[ترجمه ترگمان]نظریه رضایت آگاهانه را می توان از دو منظر of و علیت غایی توجیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The principle of universalization and principle of discourse ethics are souls of discourse ethics, completely showing its characteristics of deontology, cognition, universalism and formalism.
[ترجمه گوگل]اصل جهان‌شمولی و اصل اخلاق گفتمانی روح‌های اخلاق گفتمانی هستند که کاملاً ویژگی‌های دئونتولوژی، شناخت، جهان‌شمولی و فرمالیسم خود را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]اصل of و اصل اخلاق گفتمان ارواح گفتمان گفتمان هستند که به طور کامل ویژگی های its، شناخت، universalism و فرمالیسم را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Generally speaking, moral decision-making is based on two ethical theories: utilitarianism and deontology.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تصمیم گیری اخلاقی مبتنی بر دو نظریه اخلاقی است: فایده گرایی و دین شناسی
[ترجمه ترگمان]به طور کلی تصمیم گیری اخلاقی براساس دو نظریه اخلاقی است: utilitarianism و deontology
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علم الاخلاق (اسم)
deontology

وظیفه شناسی (اسم)
loyalty, fealty, deontology

علم وظایف اخلاقی (اسم)
deontology

انگلیسی به انگلیسی

• ethics, study of the obligation to do good deeds

پیشنهاد کاربران

بایسته شناسی
وظیفه گرایی در فلسفه اخلاق
در فلسفه اخلاق، یکی از معیار ها برای سنجش درستی و نادرستی، نیکی و بدی، و خیر و شر یک عمل، وظیفه است. یعنی اینکه اگر عمل بر طبق وظیفه عمل شود، وظیفه ای که برآمده از قانون اخلاقی است، در این صورت همین ملاکی است برای ارزیابی، و نتیجه و پیامد کار مهم نیست چه باشد.
بایاشناسی
وظیفه گروی

بپرس