denied

جمله های نمونه

1. he denied having fathered the child and had to take a paternity test
او انکار کرد که آن کودک را پس انداخته است و مجبور شد به آزمون پزشکی پدری تن دربدهد.

2. he denied his own signature
او زیر امضای خود زد.

3. roghieh denied the report of her daughter's pregnancy
رقیه شایعه ی آبستنی دخترش را تکذیب کرد.

4. she denied her own kin
او خویشان خود را طرد کرد.

5. they denied her legal claim
حق قانونی او را نادیده گرفتند.

6. he vehemently denied their accusations
اتهامات آنها را شدیدا رد کرد.

7. he was denied preferment
به او ترفیع ندادند.

8. the commander denied his request
فرمانده درخواست او را رد کرد.

9. they were denied passage through east berlin
به آنها اجازه ی عبور از برلن شرقی را ندادند.

10. we were denied entrance to the hall
ما را به تالار راه ندادند.

11. the widow had denied herself any fun in life
بیوه زن هرگونه خوشی را در زندگی به خود حرام کرده بود.

12. they are being denied the opportunity to grow as normal children
به آنها این فرصت داده نمی شود که مثل بچه های دیگر از رشد طبیعی برخوردار باشند.

13. one of christ's disciples denied him three times
یکی از حواریون عیسی سه بار او را تکذیب کرد.

14. the governmental steamroller had denied everyone the right to criticize
نیروی سرکوبگر دولت اجازه ی انتقاد را از همه سلب کرده بود.

15. he gave to strangers what he denied to his own parents
او آنچه را که از والدین خود دریغ می کرد به غریبه ها می بخشید.

پیشنهاد کاربران

رد شود ، انکار شود ، مورد قبول واقع نشدن
denied: رد می کرد
about art that denied:. . . در مورد هنر که رد می کرد
( فرصت/مسیر موفقیت/دانش ) دریغ شدن، داده نشدن
The scientists have been denied the necessary funds for their research program.
از این دانشمندان سرمایه ی لازم برای تحقیقاتشان دریغ شده است ( داده نشده )
...
[مشاهده متن کامل]

She has been denied the right to appeal to the Supreme Court.
از او حق درخواست تجدیدنظر به دادگاه عالی دریغ شده است ( داده نشده )
The path to success in these careers is very clearly denied,
مسیر موفقیت در این مشاغل سلب شده است ( اجازه داده نمی شود )

دریغ کردن
contradict syn
محروم کردن دریغ کردن

نادیده گرفته شدن
تکذیب. انکار. ردکردن
اجازه ندادن
فاقد
رد کردن
انکار کرد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس