democratize

/ˌdɪˈmɑːkrəˌtaɪz//dɪˈmɒkrətaɪz/

دموکراتیک کردن، مردمی کردن، با اصول حکومت مردم بر مردم و آزادی منطبق کردن، بصورت دموکراسی دراوردن

جمله های نمونه

1. There were efforts to democratize school management structures, encouraged by the establishment of communal villages and co-operatives.
[ترجمه گوگل]تلاش‌هایی برای دموکراتیک کردن ساختارهای مدیریت مدرسه وجود داشت که با ایجاد دهکده‌ها و تعاونی‌های اشتراکی تشویق شد
[ترجمه ترگمان]تلاش هایی برای دموکراتیزه کردن ساختارهای مدیریت مدارس وجود داشت که با تاسیس روستاهای اشتراکی و تعاونی ها تشویق می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They could democratize the royal professions that lord it over our health, education, welfare and criminal justice bureaucracies.
[ترجمه آرمان بدیعی] آنها می توانستند حرفه های سلطنتی را که بر بهداشت ، آموزش و پرورش ، رفاه و دیوانسالاری های سیستم قضایی کیفری مان فرمانروایی می کند را مردمی و دموکراتیک کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها می توانند حرفه های سلطنتی را که بر بوروکراسی های بهداشت، آموزش، رفاه و عدالت کیفری ما حاکم است، دموکراتیزه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند the سلطنتی را که ریاست آن را بر سلامت، آموزش، رفاه و عدالت جنایی بر دوش می کشد، عوض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I see this as a way to democratize innovation.
[ترجمه گوگل]من این را راهی برای دموکراتیک کردن نوآوری می دانم
[ترجمه ترگمان]من این را به عنوان راهی برای دموکراتیزه کردن نوآوری می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it wants to raise its brand recognition--it's introducing an affordable smartphone that it hopes will "democratize" that technology--and make Huawei a household name.
[ترجمه گوگل]اما می‌خواهد شهرت برند خود را بالا ببرد - یک گوشی هوشمند مقرون‌به‌صرفه را معرفی می‌کند که امیدوار است آن فناوری را "دموکراتیزه کند" - و هوآوی را به یک نام آشنا تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]اما این کشور قصد دارد تا نام تجاری خود را افزایش دهد - - با معرفی یک گوشی هوشمند مقرون به صرفه که امیدوار است \"این تکنولوژی را\" دموکراتیزه \" کند - و نام خانواده را به زبان Huawei
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It has the potential to greatly accelerate and democratize gene sequencing.
[ترجمه گوگل]این پتانسیل را دارد که تا حد زیادی توالی یابی ژن را تسریع و دموکراتیک کند
[ترجمه ترگمان]این پتانسیل برای تسریع بخشیدن به توالی ژن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Viktor Kremenyuk agrees his country must democratize, if it is to modernize its economy.
[ترجمه گوگل]ویکتور کرمنیوک موافق است که اگر کشورش می خواهد اقتصاد خود را مدرن کند، باید دموکراتیک شود
[ترجمه ترگمان]ویکتور Kremenyuk موافق است که کشورش باید این دموکراتیزه کردن را در صورت مدرن سازی اقتصاد خود انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Iraq teaches what it takes to democratize a big tribalized Arab country once the iron-fisted leader is removed (in that case by us).
[ترجمه گوگل]پس از برکناری رهبر مشت آهنین (در این مورد توسط ما) عراق به دموکراتیزه کردن یک کشور عرب قبیله ای بزرگ آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]عراق به ما یاد می دهد که یک کشور بزرگ عربی را، زمانی که حامی سرسخت (در آن مورد توسط ما)برداشته شود، دموکراتیک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ion Torrent, he added, would “democratize” sequencing.
[ترجمه گوگل]یون تورنت، او افزود، توالی یابی را "دموکراتیزه" می کند
[ترجمه ترگمان]وی افزود، یون torrent، ترتیب توالی را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the end, countries cannot democratize others.
[ترجمه گوگل]در نهایت، کشورها نمی توانند دیگران را دموکراتیک کنند
[ترجمه ترگمان]در پایان، کشورها نمی توانند دیگران را دموکراتیک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As part of his move to democratize management, Chambers set up a new hierarchy within the company.
[ترجمه گوگل]چمبرز به عنوان بخشی از حرکت خود برای دموکراتیک کردن مدیریت، سلسله مراتب جدیدی را در شرکت ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی از حرکت خود به democratize مدیریتی، چمبرز یک سلسله مراتب جدید را در این شرکت ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And even if China does democratize, there is absolutely no guarantee that this will make life easier for the United States, let alone prolong America's global hegemony.
[ترجمه گوگل]و حتی اگر چین دموکراتیزه شود، مطلقاً هیچ تضمینی وجود ندارد که این امر زندگی ایالات متحده را آسان تر کند، چه رسد به اینکه هژمونی جهانی آمریکا را طولانی تر کند
[ترجمه ترگمان]و حتی اگر چین هم این کار را انجام دهد، هیچ تضمینی وجود ندارد که این امر زندگی را برای آمریکا آسان تر کند، چه برسد به برتری جهانی آمریکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In our haste to democratize -- and also as a condition for Western aid -- we copied and adopted the Western form of democracy and neglected to build upon our own democratic tradition.
[ترجمه گوگل]در عجله خود برای دموکراسی - و همچنین به عنوان شرط کمک غرب - از شکل غربی دموکراسی کپی کرده و اتخاذ کردیم و از ساختن سنت دموکراتیک خود غافل شدیم
[ترجمه ترگمان]ما با عجله به democratize - - و همچنین شرایط کمک غربی - - نسخه غربی دموکراسی را کپی کردیم و از آن غفلت کردیم تا سنت دموکراتیک خودمان را بنا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even after the Bush administration’s brief push to democratize the Arab world, Egypt’s seemingly eternal president looked as solid as the Sphinx.
[ترجمه گوگل]حتی پس از تلاش کوتاه دولت بوش برای دموکراتیک کردن جهان عرب، رئیس‌جمهور به ظاهر جاودانه مصر مانند ابوالهول استوار به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]حتی بعد از فشار مختصر دولت بوش برای دموکراتیک کردن جهان عرب، رئیس جمهور ظاهرا ابدی مصر همانند مجسمه ابوالهول به نظر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He foresaw frustration in this drive to democratize other lands.
[ترجمه گوگل]او سرخوردگی را در این تلاش برای دموکراتیزه کردن سرزمین های دیگر پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]او نا امیدی را در این حرکت پیش بینی کرد تا زمین های دیگر را دموکراتیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• turn into a democracy, become a democracy, acquire democratic values; introduce democratic reforms (also democratise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : democratize
✅️ اسم ( noun ) : democracy / democratization / democrat
✅️ صفت ( adjective ) : democratic
✅️ قید ( adverb ) : democratically
دموکراتیک سازی
عمومی کردن
مردم نهاد کردن ( سازی )

بپرس