demarcation

/ˌdimarˈkeɪʃn̩//ˌdiːmɑːˈkeɪʃn̩/

معنی: علامت گذاری
معانی دیگر: سرحد

جمله های نمونه

1. the demarcation line
خط مرزی

2. the demarcation of the frontiers lasted two years
نشانه گذاری مرزها دو سال طول کشید.

3. the clear demarcation existing between well water and river water
تمایز واضحی که بین آب چاه و آب رودخانه وجود دارد.

4. It was hard to draw clear lines of demarcation between work and leisure.
[ترجمه گوگل]ترسیم خطوط مشخصی از مرز بین کار و اوقات فراغت دشوار بود
[ترجمه ترگمان]ترسیم خطوط روشن تعیین حدود بین کار و فراغت سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Talks were continuing about the demarcation of the border between the two countries.
[ترجمه گوگل]گفتگوها در مورد تعیین مرز بین دو کشور ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]گفتگوها در مورد تعیین حدود مرزی بین دو کشور ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nor did his Lordship draw any demarcation between administrative institutions and inferior courts for the purposes of review.
[ترجمه گوگل]ربوبیت او نیز هیچ گونه مرزبندی بین نهادهای اداری و دادگاه های بدتر برای اهداف بازبینی قائل نشد
[ترجمه ترگمان]همچنین سرور او هیچ گونه مرزبندی میان نهاده ای اداری و دادگاه های فرعی برای اهداف بازبینی را مشخص نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The demarcation between black and rust is to be clearly defined.
[ترجمه گوگل]مرز بین سیاه و زنگ باید به وضوح مشخص شود
[ترجمه ترگمان]تعیین حدود میان سیاه و زنگ باید به وضوح مشخص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had driven slowly forward to the yellow demarcation line and the frightening folds of barbed wire.
[ترجمه گوگل]او به آرامی به سمت خط مرزی زرد و چین های ترسناک سیم خاردار به جلو حرکت کرده بود
[ترجمه ترگمان]او آهسته به سوی خط زرد رنگ رفته بود و چین های بزرگ سیم های خاردار به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is also an exaggerated demarcation of social distance between ranks, and deferential behavior by subordinate ranks toward superiors.
[ترجمه گوگل]همچنین یک مرزبندی اغراق آمیز از فاصله اجتماعی بین درجات، و رفتار تمایز آمیز توسط رده های زیردستان نسبت به مافوق وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین فاصله زیادی از فاصله اجتماعی بین صفوف، و رفتار محترمانه از جانب افسران زیردست نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The courts have long been involved in demarcation disputes.
[ترجمه گوگل]دادگاه‌ها مدت‌هاست درگیر اختلافات مربوط به مرزبندی هستند
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها مدت ها است که در تعیین حدود مرزی دخیل بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was no clear demarcation between work and play.
[ترجمه گوگل]هیچ مرز مشخصی بین کار و بازی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ زمینه مشخصی بین کار و نمایش وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Gardiner entrance to Yellowstone -- the demarcation between civilization and wildness -- is an arch without a door.
[ترجمه گوگل]ورودی گاردینر به یلوستون - مرز تمدن و وحشی - یک طاق بدون در است
[ترجمه ترگمان]ورودی گاردینر به Yellowstone - - تعیین حدود بین تمدن و wildness - - طاق بدون در است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was no clear demarcation between work and play or public and private business.
[ترجمه گوگل]هیچ مرز مشخصی بین کار و بازی یا تجارت عمومی و خصوصی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ زمینه مشخصی بین کار و بازی یا کار عمومی و خصوصی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both gynaecology and obstetrics challenged traditional lines of demarcation between medicine and surgery.
[ترجمه گوگل]هم پزشكی زنان و هم مامایی خطوط سنتی مرزبندی بین دارو و جراحی را به چالش می كشد
[ترجمه ترگمان]هم gynaecology و هم زنان زایمان، خطوط سنتی تعیین حدود پزشکی و جراحی را به چالش کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Any attempt at continued demarcation is impossible once the courts move to a theory of extensive review.
[ترجمه گوگل]هر گونه تلاش برای ادامه مرزبندی غیرممکن است زمانی که دادگاه ها به نظریه بازنگری گسترده روی می آورند
[ترجمه ترگمان]هر گونه تلاش در ادامه تعیین حدود، زمانی غیر ممکن است که دادگاه ها به یک نظریه بازبینی گسترده تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A clearer demarcation might be drawn between the traditional subject headings lists and thesauri by the following summary of differences:
[ترجمه گوگل]با خلاصه تفاوت‌های زیر می‌توان مرزبندی واضح‌تری بین فهرست‌های عناوین موضوعی سنتی و اصطلاحنامه‌ها ترسیم کرد:
[ترجمه ترگمان]یک حدود واضح تر ممکن است بین لیست های موضوعات سنتی مورد استفاده قرار گیرد و به طور خلاصه از تفاوت های زیر استفاده شود:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In fact, the lines of demarcation between the two camps were much less distinct.
[ترجمه گوگل]در واقع، خطوط مرزی بین دو اردوگاه بسیار کمتر متمایز بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، خطوط علامت گذاری دو اردوگاه بسیار کم تر متمایز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علامت گذاری (اسم)
marking, branding, demarcation

انگلیسی به انگلیسی

• delimitation, marking off the boundaries of, setting of borders
demarcation refers to a boundary or limit which separates two areas, groups, or activities.

پیشنهاد کاربران

مرز بندی
تعیین مرز
تمایز ، اختلاف
تحدید حدود ملک ( مشخص کردن حدود چهارگانه شمال، جنوب، شرق و غرب مربوط به ملک )

بپرس