deep down

جمله های نمونه

1. Deep down I resented his existence.
[ترجمه Parisa] از ته دلم از وجودش بیزار بودم
|
[ترجمه گوگل]در اعماق وجودش از وجودش ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان]در اعماق وجودم از وجود او نفرت داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Deep down, we had always detested each other.
[ترجمه T@h@] در باطن خودمون، همیشه از هم تنفر داشتیم.
|
[ترجمه گوگل]در عمق وجود ما همیشه از هم متنفر بودیم
[ترجمه ترگمان]در اعماق، همیشه از یکدیگر متنفر بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We knew deep down that we could do it.
[ترجمه گوگل]ما عمیقاً می دانستیم که می توانیم این کار را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می دون ستیم که می تونیم این کار و بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He knew, deep down, that he would have to apologise.
[ترجمه T@HA] او در باطن و درون خودش عمیقاً می دانست که باید عذرخواهی کند.
|
[ترجمه گوگل]او در اعماق وجودش می دانست که باید عذرخواهی کند
[ترجمه ترگمان]می دانست که باید عذرخواهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Deep down, she is a very caring person.
[ترجمه F_B] او عمیقاً فرد بسیار دلسوزی است.
|
[ترجمه گوگل]در اعماق وجود او فردی بسیار دلسوز است
[ترجمه ترگمان]در اعماق زمین، او یک فرد بسیار دلسوز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had an outward appearance of calm, but deep down she was really worried.
[ترجمه گوگل]او ظاهری آرام داشت، اما در اعماق وجودش واقعاً نگران بود
[ترجمه ترگمان]ظاهری آرام داشت، اما عمیقا نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She can seem stern, but deep down she's a very kind person.
[ترجمه گوگل]او می تواند خشن به نظر برسد، اما در اعماق وجود او فردی بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان]او می تواند عبوس به نظر برسد، اما در اعماق وجودش آدمی مهربان و مهربان به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He suspected that deep down, she admired him for having the gumption to disagree with her.
[ترجمه گوگل]او مشکوک بود که در اعماق وجود، او را تحسین می‌کرد که هوس مخالفت با او را داشت
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که عمیقا به این موضوع علاقه مند است، او را برای مخالفت با او تحسین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His arrogance is just a front. Deep down he's really insecure.
[ترجمه گوگل]تکبر او فقط یک جبهه است در اعماق وجود او واقعاً ناامن است
[ترجمه ترگمان]تکبر او فقط یک جبهه است در اعماق وجود او واقعا احساس ناامنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She seems indifferent, but deep down she's very pleased.
[ترجمه گوگل]او بی تفاوت به نظر می رسد، اما در اعماق وجودش بسیار راضی است
[ترجمه ترگمان]او بی تفاوت به نظر می رسد، اما عمیقا خوشحال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. deeply shocked. You can use deep down to talk about a per-son's real nature:She can seem stern, but deep down she's a very kind person.
[ترجمه گوگل]عمیقا شوکه شده شما می توانید از اعماق درون خود برای صحبت در مورد ماهیت واقعی یک فرد استفاده کنید: او می تواند خشن به نظر برسد، اما در اعماق وجود او فردی بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان]عمیقا شوکه شده بود شما می توانید از عمق زیاد برای صحبت کردن در مورد طبیعت واقعی پسر استفاده کنید: او می تواند جدی به نظر برسد، اما در اعماق زمین یک فرد بسیار مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deep down, she supported her husband'sinvolvement in the organization.
[ترجمه گوگل]در اعماق وجود، او از دخالت شوهرش در سازمان حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]در اعماق زمین، او از شوهرش sinvolvement در سازمان حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is only a boy deep down.
[ترجمه گوگل]او در عمق وجودش فقط یک پسر است
[ترجمه ترگمان]او فقط یک پسر کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have so many friends, but deep down, underneath, I have a fear of loneliness.
[ترجمه گوگل]من دوستان زیادی دارم، اما در عمق وجودم، ترس از تنهایی دارم
[ترجمه ترگمان]من دوستان زیادی دارم، اما در اعماق وجودم ترسی از تنهایی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Like many women, deep down she was unsure of herself.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از زنان، او در اعماق وجود خود مطمئن نبود
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند بسیاری از زنان دیگر از خود مطمئن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• deep inside, in the depths of his heart

پیشنهاد کاربران

از درون ( نه از ظاهر )
از اعماق وجود، از ته دل
در عمق وجود
احساس واقعی شخص
. If you know or feel something deep down, you do know or feel it, although you try to pretend that you do not
. It's an idiom
@لَنگویچ

در اعماق وجودم
از صمیمِ قلب، از تهِ دل
در باطن
عمیقا

اصطلاحا در فارسی میگیم : بین خودمان باشد . . . و یا اگر راستشو بخواهی . . /ذاتا/احساسی درونی و قلبی
علی رغم ظاهر
عمق وجود
حساس درونی و معمولا" مخفی از دیگران/ عمیقا" / از ته قلب/ در اصل ماجرا و . . .
Adverb - احساسی که در مورد چیزی داریم و آن را لو نمی دهیم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس