decouple

/diˈkəpəl//diːˈkʌpəl/

قطع کردن، جدا کردن، ناجفت کردن، ناهمبسته کردن، رها کردن

جمله های نمونه

1. to decouple electric circuits
قطع کردن مدارهای برقی

2. Gasoline prices have been decoupled from crude oil prices.
[ترجمه گوگل]قیمت بنزین از قیمت نفت خام جدا شده است
[ترجمه ترگمان]قیمت بنزین از قیمت نفت خام جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The issue threatened to decouple Europe from the United States.
[ترجمه گوگل]این مسئله اروپا را از ایالات متحده تهدید می کرد
[ترجمه ترگمان]این موضوع تهدید کرد که اروپا را از آمریکا جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The large reduction in ripple currents is an advantage, but input and output decoupling capacitors are still required.
[ترجمه گوگل]کاهش زیاد در جریان های موج دار یک مزیت است، اما خازن های جداکننده ورودی و خروجی همچنان مورد نیاز هستند
[ترجمه ترگمان]کاهش بزرگ در جریان های موجی یک مزیت است، اما خازن های جداکننده ورودی و خروجی هنوز مورد نیاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The paper applies the Adaline PID controller to decouple and control the AHU part of VAV air conditioning system based on the neuron adaptive decoupling control strategy.
[ترجمه گوگل]این مقاله از کنترل‌کننده Adaline PID برای جدا کردن و کنترل بخش AHU از سیستم تهویه مطبوع VAV بر اساس استراتژی کنترل جداسازی تطبیقی ​​نورون استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله کنترل کننده PID Adaline را برای کنترل و کنترل بخش ahu از سیستم تهویه مطبوع مبتنی بر استراتژی کنترل decoupling تطبیقی نورون بکار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally, two hardware decouple Methods : Were compared on their merit and fault.
[ترجمه گوگل]در نهایت، دو روش جداسازی سخت افزاری: بر اساس شایستگی و خطای آنها مقایسه شدند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، دو روش decouple سخت افزار: در مقایسه با مزایا و معایب شان مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It'showed that eccentric pressure is produced by eccentric decouple charge blasting on borehole wall.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که فشار خارج از مرکز توسط انفجار بار جدا شده خارج از مرکز روی دیواره گمانه ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان داد که فشار غیر عادی به وسیله انفجاری عجیب و غیر عادی در دیواره چاه ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, It'separates process executor and service proxy to decouple process execution and service invocation.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اجرای فرآیند و پروکسی سرویس را برای جداسازی اجرای فرآیند و فراخوانی سرویس جدا می کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن مجری فرآیند و نماینده خدمات را برای اجرای فرآیند و نیایش خدمات از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This article discussed how to decouple the service provider from the service client consumer with late binding and location transparency using a JAX-RPC programming model.
[ترجمه گوگل]این مقاله نحوه جدا کردن ارائه‌دهنده خدمات از مصرف‌کننده سرویس گیرنده با اتصال دیرهنگام و شفافیت مکان را با استفاده از یک مدل برنامه‌نویسی JAX-RPC مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله توضیح داد که چگونه ارائهکننده خدمات را از مصرف کننده سرویس با binding دیرهنگام و شفافیت مکانی با استفاده از یک مدل برنامه نویسی JAX - RPC باز گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That means Asia's ability to decouple from the west has not been fully tested.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که توانایی آسیا برای جدا شدن از غرب به طور کامل آزمایش نشده است
[ترجمه ترگمان]این یعنی توانایی آسیا برای decouple از غرب به طور کامل مورد آزمایش قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So TDD forces you to decouple modules.
[ترجمه گوگل]بنابراین TDD شما را مجبور می کند که ماژول ها را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]بنابراین TDD شما را به modules تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A simulation that takes account of physical achievability was made. The simulation result shows that the designed network realizes a dynamic approximately thorough decouple.
[ترجمه گوگل]یک شبیه سازی که دستیابی فیزیکی را در نظر می گیرد ساخته شد نتیجه شبیه‌سازی نشان می‌دهد که شبکه طراحی‌شده یک جداسازی تقریباً کامل پویا را تحقق می‌بخشد
[ترجمه ترگمان]یک شبیه سازی که of فیزیکی را در نظر می گیرد انجام شد نتایج شبیه سازی نشان می دهد که شبکه طراحی شده، پویایی تقریبا کامل را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By defining a CSS class in a linked file and applying the class in HTML to an element, you can further decouple the presentation and content.
[ترجمه گوگل]با تعریف یک کلاس CSS در یک فایل پیوندی و اعمال کلاس در HTML به یک عنصر، می توانید ارائه و محتوا را بیشتر جدا کنید
[ترجمه ترگمان]با تعریف کلاس CSS در یک فایل مرتبط و استفاده از کلاس در HTML برای یک عنصر، شما می توانید مطالب و مطالب را بیشتر ارزیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In our experiment, we consider horizontal direction and perpendicular direction decouple, so we utilize state space description analysis system model.
[ترجمه گوگل]در آزمایش خود، جهت افقی و جهت عمود بر هم را در نظر می گیریم، بنابراین از مدل سیستم تحلیل توصیف فضای حالت استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در آزمایش خود جهت افقی و جهت عمود را در نظر می گیریم بنابراین از مدل سیستم تحلیل توصیف فضای حالت استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• separate; disconnect one thing from another; uncouple the coupling of one circuit or part to another (electronics); absorb the shock of an explosion; decrease airborne shockwaves from an explosion by detonating the explosion underground

پیشنهاد کاربران

جدا کردن
تفکیک کردن
از هم جدا کردن
به دو بخش تقسیم کردن،
مجزا کردن
وا شُدن ، واجُفتیدن ، واجُفت شدن

بپرس