decease

/dəˈsiːs//dɪˈsiːs/

معنی: فوت، مرگ، درگذشتن، مردن
معانی دیگر: وفات، فوت کردن، وفات یافتن (از واژه ی die رسمی تر و مودب تر و حقوقی تر است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of dying; death.
مشابه: death, grave

- After his wife's decease, he never married again.
[ترجمه گوگل] بعد از فوت همسرش دیگر ازدواج نکرد
[ترجمه ترگمان] بعد از مرگ همسرش، اون دیگه ازدواج نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: deceases, deceasing, deceased
• : تعریف: to undergo the loss of one's life; die.
مشابه: die, expire

جمله های نمونه

1. Upon your decease the house will pass to your wife.
[ترجمه گوگل]پس از فوت شما خانه به همسرتان می رسد
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ تو، خانه به زنت خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On your decease, the house passes to your wife.
[ترجمه ونداد] بعد از فوت شما خانه به همسرتان منتقل میشود
|
[ترجمه گوگل]پس از فوت شما خانه به همسرتان می رسد
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ تو، خانه به زنت منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Upon his decease the house will pass to his wife.
[ترجمه گوگل]پس از فوت او خانه به همسرش می رسد
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ، خانه به همسرش خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it needn't be a terminal decease.
[ترجمه گوگل]اما لازم نیست که این یک بیماری قطعی باشد
[ترجمه ترگمان]اما این مرگ هیچ ضرورتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The meaning of death includes two aspects as decease and dying while living.
[ترجمه Aydin Jz] مرگ دو جور معنا میشود, فوت کردن و مردن در حال زندگی کردن!
|
[ترجمه گوگل]مراد از مرگ شامل دو بعد مرگ و مردن در حال حیات است
[ترجمه ترگمان]معنای مرگ شامل دو بعد از مرگ و مردن در هنگام زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion The modified method could decease the error caused by residual anticoagulant.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری روش اصلاح شده می تواند خطای ناشی از باقیمانده ضد انعقاد را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش اصلاح شده می تواند شامل خطای ناشی از anticoagulant باقی مانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A joy that will never decease.
[ترجمه گوگل]شادی که هرگز از بین نمی رود
[ترجمه ترگمان]سعادتی که هرگز از آن فوت نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Upon your decease the capital will pass to your grandchildren.
[ترجمه گوگل]پس از فوت شما سرمایه به نوه های شما خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]پس از فوت شما، پایتخت به grandchildren خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The general's decease left the army without a leader.
[ترجمه گوگل]مرگ ژنرال ارتش را بدون رهبر گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرگ ژنرال ارتش را بدون رهبرشان ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Who appeared in glory, and spake of decease which he should accomplish at Jerusalem.
[ترجمه گوگل]که در جلال ظاهر شد و از مرگی که باید در اورشلیم به انجام رساند صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]چه کسی در اوج افتخار و افتخار ظاهر شد و از مرگش صحبت کرد که می بایست در اورشلیم انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His decease made us very sad.
[ترجمه گوگل]درگذشت او ما را بسیار ناراحت کرد
[ترجمه ترگمان]مرگ او ما را بسیار ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But as the riper should by time decease.
[ترجمه گوگل]اما همانطور که ریپر باید با مرگ زمان
[ترجمه ترگمان]اما چون پخته تر از زمان مرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thereby it realize the sufficiently use and decease quantity of the sewagefinite water resources.
[ترجمه گوگل]بدین وسیله متوجه استفاده و کاهش مقدار کافی از منابع آب فاضلاب می شود
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله به اندازه کافی مصرف و میزان ذخیره منابع آبی sewagefinite را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Water pollution causes the residents vulnerable to decease.
[ترجمه گوگل]آلودگی آب باعث آسیب پذیری ساکنان در معرض مرگ می شود
[ترجمه ترگمان]آلودگی آب باعث می شود که ساکنان در معرض خطر مرگ قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فوت (اسم)
foot, dying, blow, death, decease, passing away, puff

مرگ (اسم)
departure, loss, dying, death, decease, passing

درگذشتن (فعل)
die, decease, pass away

مردن (فعل)
go off, expire, die, demise, perish, die down, be killed, drop off, be slain, pop off, decease, pass away, pass out, knock off

انگلیسی به انگلیسی

• act of dying
die, depart from life, pass away
someone's decease is their death; a legal term.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : decease
✅️ صفت ( adjective ) : deceased
✅️ قید ( adverb ) : _
فوت و مرگ

بپرس