dealing

/ˈdiːlɪŋ//ˈdiːlɪŋ/

معنی: رفتار، توزیع کردن، تقسیم، معامله، طرز رفتار، خرید وفروش و معامله
معانی دیگر: کردار، طرز برخورد (با دیگران)، بخش، بخشگری، تقسیط، پخش، پخش گری، توزیع، خرید و فروش ارز، تقسیم هدایا یا ورق بازی وغیره، مکاتبات و ارتباطدوستانه یا بازرگانی، سر وکار داشتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (usu. pl.) business transactions; official interactions or relations.

- Her company has had dealings with the state government.
[ترجمه گوگل] شرکت او با دولت ایالتی معامله کرده است
[ترجمه ترگمان] شرکت او معاملات با دولت ایالتی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: manner of conducting transactions or of treating others in official relations.

- He's been accused of unfair dealing.
[ترجمه گوگل] او متهم به برخورد ناعادلانه است
[ترجمه ترگمان] او متهم به معامله ناعادلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. who is dealing this hand?
کی این دست را می دهد؟

2. his acid way of dealing with people
رفتار تندخویانه ی او با مردم

3. he showed his metal in dealing with stalin
در معامله با استالین ماهیت خود را هویدا کرد.

4. joan had a wonderful touch in dealing with children
جان در سر و کار با کودکان استعداد شگرفی داشت.

5. What's the approved way of dealing with this?
[ترجمه گوگل]روش تایید شده برای مقابله با این چیست؟
[ترجمه ترگمان]با این وضع چه جور سر و کار داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He showed tact in dealing with difficult customers.
[ترجمه گوگل]در برخورد با مشتریان مشکل دار درایت نشان می داد
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با مشتریان دشوار مهارت زیادی به خرج داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Crowds of youths prevented the fire service from dealing with the blaze.
[ترجمه گوگل]انبوه جوانان مانع از برخورد آتش نشانی با آتش شدند
[ترجمه ترگمان]انبوه جوانان از مقابله با آتش سوزی جلوگیری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's very adept at dealing with the media.
[ترجمه گوگل]او در برخورد با رسانه ها بسیار ماهر است
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با رسانه ها بسیار ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before dealing with specific cases, she spoke on the broad topic of "discipline".
[ترجمه گوگل]قبل از پرداختن به موارد خاص، او در مورد موضوع گسترده "انضباط" صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او پیش از برخورد با موارد خاص، در مورد موضوع گسترده \"نظم\" سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company has new procedures for dealing with complaints.
[ترجمه گوگل]این شرکت رویه های جدیدی برای رسیدگی به شکایات دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت دستورالعمل های جدیدی برای رسیدگی به شکایات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her stratagem for dealing with her husband's infidelities was to ignore them.
[ترجمه گوگل]ترفند او برای مقابله با خیانت های شوهرش نادیده گرفتن آنها بود
[ترجمه ترگمان]حیله و دوز و دوز و دوز و دوز و دوز و دوز و کلک شوهرش این بود که آن ها را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had been extremely tactful in dealing with the financial question.
[ترجمه گوگل]او در برخورد با مسائل مالی بسیار زیرک بود
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با مساله مالی بسیار مودب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Start by dealing out ten cards to each player.
[ترجمه گوگل]با دادن ده کارت به هر بازیکن شروع کنید
[ترجمه ترگمان]با خرید ۱۰ کارت به هر بازیکن شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are various techniques for dealing with industrial pollution.
[ترجمه گوگل]تکنیک های مختلفی برای مقابله با آلودگی های صنعتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تکنیک های مختلفی برای مقابله با آلودگی صنعتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Please follow the proper procedures for dealing with complaints.
[ترجمه گوگل]لطفاً برای رسیدگی به شکایات مراحل صحیح را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا دستورالعمل های مناسب برای رسیدگی به شکایات را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our New York branch is dealing with the matter.
[ترجمه گوگل]شعبه نیویورک ما در حال رسیدگی به این موضوع است
[ترجمه ترگمان]شعبه نیویورک ما با این مساله سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He spends his time wheeling and dealing on the stock exchange.
[ترجمه گوگل]او وقت خود را صرف چرخ زدن و معامله در بورس می کند
[ترجمه ترگمان]او زمان خود را صرف گردش و معامله با بورس سهام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفتار (اسم)
action, exploit, gesture, behavior, conduct, treatment, manner, demeanor, bearing, dealing, deportment, comportment, thews, step, demarche, ethic, gest

توزیع کردن (اسم)
dealing

تقسیم (اسم)
partition, allotment, division, scissor, cleavage, dispensation, apportionment, dealing, repartition

معامله (اسم)
treatment, intercourse, bargain, transaction, dealing

طرز رفتار (اسم)
behavior, dealing, behaviour, comportment

خرید و فروش و معامله (اسم)
dealing

تخصصی

[حسابداری] معامله ؛ خرید و فروش

انگلیسی به انگلیسی

• manner of doing business; behavior; distribution, giving out
your dealings with a person or organization are the relations that you have with them or your business with them.
dealing refers to the buying and selling of things as a business. for example, antique dealing involves buying and selling antiques.
see also deal.

پیشنهاد کاربران

مقابله
تعامل
مرتبط، سروکار داشتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deal
✅️ اسم ( noun ) : deal / dealership / dealing
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
اعمال فرد
1. شیوه رفتار با دیگران
2. معاملات یا روابط، معمولاً تجاری؛ کسب و کار
کنارآمدن
سر و کله زدن
در ترجمه متون روانشناسی به " شیوه برخورد " یا " نحوه رفتار" نیز اطلاق می شود
مواجه شدن، سر و کار داشتن
سرکار داشتن، درتعامل بودن
برخورد کردن
پخش کارتها در بازی پوکر
خرید و فروش مواد
مثال :
There's dealing going on in our streets , right outside our houses .
توی خیابونامون داره خرید و فروش مواد اتقاق میفته ، درست بیرون خونه هامون .
برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر میتونید به کانالاینستاگرام من سر بزنید. . . ممنون😉
...
[مشاهده متن کامل]

Instagram. com/languageyar

پرداختن به
بررسی ، مواجه
بده بستون
مراوده
چگونگیِ برخورد، نحوه ی برخورد
بررسی کردن .
رسیدگی
برخورد
معامله کردن
رویکرد
وظیفه
احساسات
مواجه شدن با
رفتار

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس