dealership

/ˈdiːlərˌʃɪp//ˈdiːləʃɪp/

(عاملی که توزیع انحصاری کالا یا خدمتی را در ناحیه ای به عهده دارد) نمایندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a sales agency authorized to sell a particular product in a particular area.

جمله های نمونه

1. he owns the ford dealership in our town
او در شهر ما نمایندگی (اتومبیل های) فورد را دارد.

2. He works for a Peugeot dealership and the company has offered a back-up vehicle with the promise of petrol from other businesses.
[ترجمه گوگل]او برای یک نمایندگی پژو کار می کند و این شرکت یک وسیله نقلیه پشتیبان را با وعده بنزین از سایر مشاغل ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]او برای نمایندگی پژو کار می کند و این شرکت یک وسیله نقلیه پشتیبان با وعده بنزین از سایر تجارت ها ارائه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A smaller Deere dealership went into the old J. I.
[ترجمه گوگل]یک نمایندگی کوچکتر Deere وارد J I قدیمی شد
[ترجمه ترگمان]فروشگاه کوچکتری به نام جی من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yep, available right now at a dealership near you.
[ترجمه گوگل]بله، در حال حاضر در نمایندگی نزدیک شما موجود است
[ترجمه ترگمان] آره، در حال حاضر، تو یه فروشگاه نزدیک تو وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At this dealership in Oxfordshire there's optimism too.
[ترجمه گوگل]در این نمایندگی در آکسفوردشایر نیز خوش بینی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این نمایندگی در Oxfordshire نیز خوش بینی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Robles was hired at the dealership on April 2
[ترجمه گوگل]روبلز در 2 آوریل در نمایندگی استخدام شد
[ترجمه ترگمان]رابلز در این نمایش در ۲ آوریل استخدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the podiatrist were located in the car dealership, we could be sure-footed about one of our biggest investments.
[ترجمه گوگل]اگر متخصص پا در نمایندگی خودرو مستقر می شد، می توانستیم در مورد یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های خود مطمئن باشیم
[ترجمه ترگمان]اگر the در نمایندگی اتوموبیل قرار داشتند، ما می توانیم به یکی از بزرگ ترین سرمایه گذاری مان پا بگذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Head over to a local car dealership.
[ترجمه گوگل]به یک نمایندگی ماشین محلی بروید
[ترجمه ترگمان]به نمایندگی از فروشگاه محلی بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The car dealership has a large inventory of used cars.
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو دارای موجودی زیادی از خودروهای دست دوم است
[ترجمه ترگمان]نمایندگی خودرو فهرست بزرگی از ماشین های دست دوم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The car dealership did brisk business this weekend, selling over 50 vehicles.
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو در این آخر هفته با فروش بیش از 50 وسیله نقلیه، تجارت سریعی انجام داد
[ترجمه ترگمان]نمایندگی خودرو در آخر هفته به فروش رفت و بیش از ۵۰ وسیله نقلیه را فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sitting inside the Reva dealership at a small coffee table decorated with a red rose, Reva's marketing manager Pavan Sachdeva shrugged.
[ترجمه گوگل]پاوان ساچدوا، مدیر بازاریابی Reva که در داخل نمایندگی Reva روی میز قهوه‌خوری کوچکی که با گل رز قرمز تزئین شده بود، نشسته بود
[ترجمه ترگمان]pavan Sachdeva مدیر بازاریابی Reva شانه هایش را بالا انداخت و گفت: \" نشستن در فروشگاه Reva در یک میز کوچک قهوه که با یک رز قرمز تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Contending for dealership is the main competition content of the Freight Agent Enterprises, and at the same time is the important component of the personnel work.
[ترجمه گوگل]رقابت برای نمایندگی، محتوای اصلی رقابت شرکت های عامل باربری است و در عین حال جزء مهم کار پرسنل است
[ترجمه ترگمان]contending برای نمایندگی، محتوای رقابت اصلی شرکت های عامل باربری است، و در عین حال مولفه مهم کار پرسنل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dealership is losing its cars and trucks made by the U.
[ترجمه گوگل]این نمایندگی در حال از دست دادن خودروها و کامیون های ساخت ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]نمایندگی در حال از دست دادن ماشین ها و کامیون های ساخته شده توسط ایالات متحده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Undervalued share price can lead to dealership competition and hostile takeover.
[ترجمه گوگل]قیمت کمتر از ارزش سهام می تواند منجر به رقابت نمایندگی ها و تصاحب خصمانه شود
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام undervalued می تواند منجر به رقابت نمایندگی و تصاحب خصمانه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• authorized sales agency

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deal
✅️ اسم ( noun ) : deal / dealership / dealing
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
شعبه
نمایندگی فروش
معامله

بپرس