dawdling


معنی: اتلاف وقت

جمله های نمونه

1. Stop dawdling and help me with these suitcases.
[ترجمه گوگل]دست از دستپاچگی بردار و با این چمدان ها به من کمک کن
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن و با این چمدونا کم کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stop dawdling and hurry up: we're late.
[ترجمه گوگل]دست از دستپاچگی بردارید و عجله کنید: دیر رسیدیم
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردنه و عجله کن: دیر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Stop dawdling and do something useful!
[ترجمه گوگل]دست از دستپاچگی بردارید و کاری مفید انجام دهید!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن و یه کار مفید انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stop dawdling! We're going to be late!
[ترجمه گوگل]دست از غر زدن بردارید! ما دیر خواهیم رسید!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن دیرمون می شه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stop dawdling! You'll be late for school!
[ترجمه گوگل]دست از غر زدن بردارید! دیر به مدرسه می آیی!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن برای مدرسه دیر می کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Holidaymakers were dawdling over hotel breakfasts and asking themselves whether today would bring a repeat of yesterday's sunshine.
[ترجمه گوگل]مسافران تعطیلات مشغول خوردن صبحانه های هتل بودند و از خود می پرسیدند که آیا امروز باعث تکرار آفتاب دیروز می شود؟
[ترجمه ترگمان]holidaymakers در طول صبحانه های هتل تلف شدند و از خودشان سوال کردند که آیا امروز نور خورشید روز گذشته را تکرار خواهند کرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was dawdling over dessert, still killing time, when an old friend, Rose Dikas, slid into my booth.
[ترجمه گوگل]داشتم روی دسر می چرخیدم و هنوز زمان را می کشتم، که یک دوست قدیمی، رز دیکاس، به داخل غرفه من سر خورد
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردن وقت تلف نکردم، هنوز وقت کشتنه، وقتی یه دوست قدیمی، رز Dikas، به اتاقک من خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hurry up! Quit dawdling!
[ترجمه گوگل]عجله کن! دست از دعوا کردن بردارید!
[ترجمه ترگمان]! عجله کن وقت تلف نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has been dawdling his time away.
[ترجمه گوگل]او زمان خود را دور می گذراند
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had been dawdling over the dishes, and their eyes had frequently met.
[ترجمه گوگل]آنها روی ظروف در حال چرخیدن بودند و چشمانشان اغلب به هم می رسید
[ترجمه ترگمان]تمام غذاها را صرف می کردند و چشمانشان همیشه با هم تلاقی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stop dawdling and finish your work!
[ترجمه گوگل]دست از دستپاچگی بردارید و کارتان را تمام کنید!
[ترجمه ترگمان] وقت تلف نکن و کارت رو تموم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cow was dawdling the fields.
[ترجمه گوگل]گاو در مزارع می چرخید
[ترجمه ترگمان]گاو مشغول جست و جوی مزارع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you keep dawdling along, you will surely be fired.
[ترجمه گوگل]اگر ادامه دهید، مطمئناً اخراج خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگه وقت تلف کنی حتما اخراج میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you go on dawdling like this, when will you ever be able to finish?
[ترجمه گوگل]اگر اینگونه به جست و خیز کردن ادامه دهید، کی می توانید تمام کنید؟
[ترجمه ترگمان]اگه وقت تلف کنی، کی می خو ای تمومش کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتلاف وقت (اسم)
dawdling

انگلیسی به انگلیسی

• deliberate act of wasting time instead of working

پیشنهاد کاربران

ولگردی، علافی، هرزه گردی .
اتلاف وقت
Waste of time /time - consuming
وقت کُشی= اتلاف وقت
Waste time
وقت تلف کردن

بپرس