dancing

/ˈdænsɪŋ//ˈdɑːnsɪŋ/

معنی: رقص
معانی دیگر: دست افشانی، پای کوبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the activity of moving the body to music for enjoyment.

- There will be dancing and refreshments at the party.
[ترجمه فرزام زمانی] پارتی دارای رقص و چیز های خوردنی خواهد بود
|
[ترجمه گوگل] رقص و نوشیدنی در مهمانی وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان] مجلس رقص و پذیرایی در این پارتی برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. dancing with supernatural skill
رقصیدن با مهارت خارق العاده

2. a dancing fool
دیوانه ی رقص

3. a dancing school
آموزشگاه رقص

4. cedars are dancing in the garden and. . .
سرو در باغ به رقص آمده و . . .

5. they consider dancing depraved
آنان رقص را بد می دانند.

6. a mania for dancing
جنون رقص

7. the boys were dancing with glee
پسرها با شادی پایکوبی می کردند.

8. what with singing and dancing the time passed quickly
آواز و رقص موجب شد که وقت زود بگذرد.

9. is there a prohibition against dancing too?
آیا رقصیدن هم ممنوع است ؟

10. little eddies of people were dancing in the streets
گروه های کوچک مردم در خیابان ها پایکوبی می کردند.

11. she doesn't go in for dancing
او به رقصیدن تمایلی ندارد.

12. they topped off the day with an hour's dancing
روز را با یک ساعت رقص به پایان رساندند.

13. And those who were seen dancing were thought to be insane by those who could not hear the music. Friedrich Nietzsche
[ترجمه گوگل]و کسانی که در حال رقصیدن دیده می شدند، توسط کسانی که نمی توانستند موسیقی را بشنوند، دیوانه می پنداشتند فردریش نیچه
[ترجمه ترگمان]و کسانی که می رقصیدند گمان می کردند که از نظر کسانی که نمی توانند موسیقی را بشنوند، دیوانه می شوند فریدریش نیچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She took to dancing like a duck to water.
[ترجمه گوگل]او مانند اردک به آب رقصید
[ترجمه ترگمان]او مثل یک اردک در حال رقصیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She does line dancing and yoga in the evenings.
[ترجمه گوگل]او شب ها رقص خط و یوگا انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او در عصر رقص و یوگا را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. David had been dancing about like a child, but suddenly he stood still and looked at Brad.
[ترجمه گوگل]دیوید مثل یک بچه در حال رقصیدن بود، اما ناگهان ایستاد و به براد نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]دیوید مثل یک بچه می رقصید، اما ناگهان بی حرکت ایستاد و به برد نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. How should I dress for the dancing party?
[ترجمه گوگل]چگونه باید برای مهمانی رقص لباس بپوشم؟
[ترجمه ترگمان]چه طور باید برای جشن رقص لباس بپوشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She asked us to the dancing party.
[ترجمه گوگل]او از ما خواست که به مهمانی رقص برویم
[ترجمه ترگمان]اون از ما خواست به مهمونی رقص بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Some of us like singing and dancing.
[ترجمه گوگل]برخی از ما آواز خواندن و رقصیدن را دوست داریم
[ترجمه ترگمان]بعضی از ما دوست داریم آواز بخونیم و برقصیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقص (اسم)
ball, dance, dancing, hopping, frolic, haymaker, pas

انگلیسی به انگلیسی

• moving rhythmically to music
dancing is the performance of dances as a profession, an art, or an activity.

پیشنهاد کاربران

حرکات موزون
واژه dancing به معنای رقص
واژه dancing به معنای رقص به مجموعه حرکات دست و پا و بدن گفته می شود که هماهنگ با موسیقی انجام می شوند. این اسم غیر قابل شمارش است و s جمع نمی گیرد. مثلا:
dancing classes ( کلاس رقص )
منبع: سایت بیاموز
Go dancing : برای رقصیدن به مهمانی رفتن.
رقص
رقصیدن
رقص . . . رقصیدن . . . . . . . دست افشانی
رقص. . . . دست افشانی. . . . پای کوبی
رقص. . . . دست افشانی. . . . پایکوبی. . . .
رقص
. I like dancing to rap music

بپرس