don

/ˈdɑːn//dɒn/

معنی: سالار، آقا، لرد یا نجیب زاده، رئیس یا استاد یا عضو دانشکده، پوشیدن، برتن کردن
معانی دیگر: رودخانه ی دون (در روسیه)، عنوان احترام آمیز اسپانیایی (معادل: sir انگلیسی) که پیش از نام می آید، نجیب زاده ی اسپانیایی، آدم برجسته، (عامیانه - در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج انگلستان) استاد، استاد راهنما، (جامه) پوشیدن، (پارچه ی به خصوصی را) به تن کردن، اقا

جمله های نمونه

1. Don’t put off what you can do today till tomorrow.
[ترجمه تینا] کاری که امروز میتوانی انجام بدی تا فردا ننداز
|
[ترجمه گوگل]کاری را که امروز می توانید انجام دهید به فردا موکول نکنید
[ترجمه ترگمان]کاری که امروز می تونی انجام بدی رو کنار نذار تا فردا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don’t throw out the baby with the bath water.
[ترجمه الهام] بچه را در آب حمام تنها نگذارید
|
[ترجمه گوگل]نوزاد را با آب حمام بیرون نیندازید
[ترجمه ترگمان]بچه را با آب حمام بیرون نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If a donkey brays at you, don’t bray at him.
[ترجمه گوگل]اگر الاغی به تو فحاشی کرد، به او دعا نکن
[ترجمه ترگمان]اگر یک الاغ در حال عرعر کردن با شما عرعر می کند، bray نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don’t throw away the apple because of the core.
[ترجمه گوگل]سیب را به خاطر هسته آن دور نریزید
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don’t look upon the vessel(sentence dictionary), but upon that which it contains.
[ترجمه گوگل]به ظرف (فرهنگ جملات) نگاه نکنید، بلکه به چیزی که حاوی آن است نگاه نکنید
[ترجمه ترگمان]به کشتی نگاه نکنید (فرهنگ لغت را)، اما بر روی آن که حاوی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don’t trifle away your time.
[ترجمه گوگل]وقت خود را تلف نکنید
[ترجمه ترگمان]- وقتت رو تلف نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don’t put the cart before the horse.
[ترجمه گوگل]گاری را جلوی اسب قرار ندهید
[ترجمه ترگمان]گاری رو بذار پیش اسب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you don’t enter a tiger’s den, you can’t get his cubs.
[ترجمه گوگل]اگر وارد لانه ببر نشوید، نمی توانید توله های او را بدست آورید
[ترجمه ترگمان]اگر وارد لانه یک ببر نشی، نمی تونی بچه هاش رو بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don’t swap horses when crossing a stream.
[ترجمه گوگل]هنگام عبور از رودخانه، اسب ها را عوض نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی از نهر گذشتند، اسب ها را عوض نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Clothes don’t make the man.
[ترجمه گوگل]لباس مرد را نمی سازد
[ترجمه ترگمان]لباس ها این مرد را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don’t make any noise while you work, but use your brain.
[ترجمه حسنا رستم پور] وقتی کار میکنید سر و صدا نکن ولی از مغزت استفاده کن
|
[ترجمه گوگل]در حین کار سر و صدا نکنید، بلکه از مغز خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی کار می کنی سر و صدا نکن، اما از مغزت استفاده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don’t put off till tomorrow what should be done today.
[ترجمه گوگل]کاری که امروز باید انجام شود را به فردا موکول نکنید
[ترجمه ترگمان]تا فردا کاری را که باید امروز انجام شود موکول نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don’t let the grass grow under your feet.
[ترجمه محمد] آب دستته بزار زمین و بیا
|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید علف زیر پای شما رشد کند
[ترجمه ترگمان]نگذار علف ها زیر پای تو رشد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don’t judge men or things at first sight.
[ترجمه گوگل]در نگاه اول مردان یا چیزها را قضاوت نکنید
[ترجمه ترگمان]در نظر اول درباره مردها و چیزهایی قضاوت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Two wrongs don’t make a right.
[ترجمه گوگل]دو اشتباه باعث درستی نمی شود
[ترجمه ترگمان]دو اشتباه درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالار (اسم)
principal, head, chief, leader, headman, chieftain, don, sheik, sheikh, goodman, patriarch

آقا (اسم)
gaffer, monsieur, don, sir, gentleman, mister, gent, seigneur, esquire, seignior, signor, hidalgo, padrone, sahib

لرد یا نجیب زاده (اسم)
don

رئیس یا استاد یا عضو دانشکده (اسم)
don

پوشیدن (فعل)
hide, cover, put on, overlay, don, wear, endue, enshroud, indue

برتن کردن (فعل)
put on, don

تخصصی

[نساجی] قرار دادن بوبین داخلی روی ماشین جهت بوبین پیچی

انگلیسی به انگلیسی

• title of courtesy used when addressing a man (spanish); spanish nobleman or gentleman; head or fellow of a university (british)
put on clothing, wear, cover oneself
a don is a lecturer at oxford or cambridge university.
if you don a piece of clothing, you put it on; a literary use.

پیشنهاد کاربران

اسب سمند، اسبی که سروبدن و دست وپا به رنگ قهوهای و موهای یال و دم به رنگ رشن کرمی تا طلایی میباشد
سرکردهٔ مافیا
سردسته خلافکارا
سرکرده تبهکارا
A crime boss, also known as a crime lord, don, gang lord, gang boss, mob boss, kingpin, godfather, crime mentor or criminal mastermind, is a person in charge of a criminal organization
و اما don عضو ارشد دانشگاه هم میگن یا نجیب زاده
Donned پوشید یا به تن کرد یا هم چون چیزهایی
مثلاً
Donned a Gaz mask , released a smokebomb and opened fire on a crowded
پوشید ی ماسکی رو ، پخش کرد یا پرتاب کرد ی بمب دودزا رو واتش گشود روی شلوغی یا ازدحام مردم
معنی: فکر بد به ذهنت خطور نکنه
( بیشتر برای موقعیت های که میشه ازش سواستفاده کرد )
مثلا مامان بابا رفتن مسافرت خونه خالیه یه وقت فکر بد به ذهنت خطور نکنه!
جا نزن!
هل نده
don't mine me = don't care me
به من توجه نکن، به من اهمیت نده، از من نگران نباش
هول نشو ! نترس ! دستپاچه نشو !
هول نشو !
دستپاچه نشو !
نترس !
هول نشو ، نترس.
نترسید ، هول نشید.
در اصل کنایه از ناراحت نبودنه و معنیش میشه ناراحت نباش
هول نشو ! نترس !
من از کجا بدونم!
من چه میدونم!
Don't be a drip
فس فس نکن
دست رو دلم نذار که خونه. . .
اصلأ حرفشم نزن
I 𝒄𝒉𝒐𝒔𝒆 𝒚𝒐𝒖 ، 𝒅𝒐 𝒏𝒐𝒕 𝒍𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒅𝒐𝒘𝒏 𓆦
don't be shy about doing something
If you need advice on buying a new home, don't hesitate to ask
When you fret, you worry so much about something that it eats away at you. . . . If you tell your mother to not fret about you while you're at a sleepover camp, you're telling her to not worry about you too much. Sometimes it means to be agitated though
...
[مشاهده متن کامل]

غصه نخور، نگران نباش، دِق نده خودتو، خرص و جوش نخور

از من نپری
محاوره:کار یکدفعه می شود!حادثه خبر نمی کند!
ناراحتی و عصبانیتت رو سر من خالی نکن
مجبور نیستی
ضرورتی ندارد
اجبار نیست
هیچ وقت تسلیم نشو
صدات در نیاد
به خودت فشارنیار
غصه نخور. نگران نباش.
به دلت صابون نزن
خودتو دست کم نگیر
Interfere = دخالت کردن، فضولی کردن
Don't interfere in our debate or else keep your goddamn mouth shut
تو بحث ما دخالت نکن، درغیراینصورت دهانت را بسته نگه دار.
این یکی رو دیگه گند نزن
زیاده روی نکن
با دم شیر بازی نکن
( اداره نیروی دریایی ) don: department of the navy
بر تن کردن to put on a piece of clothing
•players and coaches donned masks to plod carefully through the pandemic
•The mom of three donned a bright multi - colored two - piece and sunglasses for the pic.
اشراف زاده ( لقب بیشتر اسپانیایی )
دُن ( عنوان سران مافیا؛ از القاب اشرافی اسپانیا، ایتالیا، پرتغال و فیلیپین )
آقا شخص با نفوذ
●رهبر یک گروه مافیایی
●پوشیدن کت یا کلاه سر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس