distribute

/ˌdɪˈstrɪbjuːt//dɪˈstrɪbjuːt/

معنی: تقسیم کردن، توزیع کردن، پخش کردن، تعمیم دادن
معانی دیگر: (روی سطح) پهن کردن، پخشاندن، گستردن، پراکنده بودن، پخش و پلا بودن، پخش بودن، دسته دسته کردن، طبقه بندی کردن، رده بندی کردن، کلاسه کردن، (مهجور) سرپرستی کردن، تصدی کردن، دادن، در جای خود قرار دادن، در محل مشخص گذاشتن، حروف چاپی را از فرم درآوردن و در جای خود گذاشتن، (حقوق - ارث کسی که بدون وصیت نامه مرده است را بین بازماندگان بخش کردن) مرده ریگ بخش کردن، ارث تقسیم کردن، حصه کردن

جمله های نمونه

1. to distribute justice
دادگستری کردن

2. to distribute medicines among the poor
دارو بین مستمندان توزیع کردن

3. we have the exclusive right to distribute this product
ما حق انحصاری توزیع این کالا را دارا هستیم.

4. Third party distributors are used to distribute the product in areas where the group does not have offices.
[ترجمه گوگل]از توزیع کنندگان شخص ثالث برای توزیع محصول در مناطقی که گروه دفتر ندارد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]توزیع کنندگان حزب سوم برای توزیع محصول در مناطقی که این گروه دارای دفاتری نیست، به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We didn't understand how difficult it was to distribute a national paper.
[ترجمه گوگل]ما نفهمیدیم که توزیع یک کاغذ ملی چقدر سخت است
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانستیم که توزیع یک روزنامه ملی چقدر دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not permitted to sell or otherwise distribute copies of past examination papers.
[ترجمه گوگل]فروش یا توزیع کپی از اوراق امتحانی گذشته مجاز نیست
[ترجمه ترگمان]فروش یا توزیع کپی های مقالات بازرسی گذشته مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The relief agency will distribute the food among several countries.
[ترجمه گوگل]آژانس امداد غذا را بین چندین کشور توزیع خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این اداره امداد، غذا را در میان چندین کشور توزیع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He started to print his own posters to distribute abroad.
[ترجمه امیررضا محمدی] او شروع کرد به چاپ پوستر های خودش برای صادر کردن به خارج از کشور
|
[ترجمه گوگل]او شروع به چاپ پوسترهای خود برای توزیع در خارج از کشور کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به چاپ posters کرد تا در خارج از کشور توزیع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Distribute the topping evenly over the fruit.
[ترجمه امیررضا محمدی] بهترین ها را توضیع کنید حتی در زمینه میوه جات
|
[ترجمه گوگل]رویه را به طور مساوی روی میوه ها پخش کنید
[ترجمه ترگمان]توزیع مساوی را بین میوه ها توزیع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Distribute these pamphlets among them before you leave, will you?
[ترجمه امیررضا محمدی] میشه این کتب رو قبل از اینکه بری توضیع کنی؟
|
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن این جزوه ها را بین آنها توزیع کنید، آیا می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]قبل از این که از اینجا بروی، این نشریات را قبل از اینکه از اینجا بروی باز کن، باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please distribute the examination papers round the class.
[ترجمه امیررضا محمدی] لطفا برگه های امتخانی رو در کلاس پخش کن
|
[ترجمه گوگل]لطفا برگه های امتحانی را در سراسر کلاس توزیع کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا برگه های امتحانی کلاس رو پخش کن ین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The authorities have abandoned any attempt to distribute food.
[ترجمه گوگل]مقامات از هرگونه تلاش برای توزیع مواد غذایی صرف نظر کرده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات هر گونه تلاش برای توزیع مواد غذایی را رها کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The deep freeze caught those that distribute gas to homes and offices by surprise.
[ترجمه گوگل]یخ زدگی عمیق کسانی را که گاز را در خانه ها و ادارات توزیع می کنند غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]سرمای شدید آن هایی را که گاز را بین خانه ها و ادارات پخش می کنند غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The party's aim is to distribute power more evenly among the people.
[ترجمه گوگل]هدف این حزب توزیع مساوی تر قدرت بین مردم است
[ترجمه ترگمان]هدف حزب تقسیم قدرت به طور مساوی بین مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقسیم کردن (فعل)
partition, part, administer, admeasure, divide, distribute, apportion, intersect, administrate, compartment

توزیع کردن (فعل)
administer, distribute, administrate, dispense, deal, give out, parcel

پخش کردن (فعل)
spread, propagate, divide, distribute, give out, shift, broadcast, diffuse, sparge, cast, scatter, strew, effuse, flange, ted

تعمیم دادن (فعل)
distribute, generalize, popularize

تخصصی

[کامپیوتر] توزیع - توزیع - فرمانی دربرنامه ی ترسیم که اشیا را به طور هموار در ناحیه ای تعریف شده قرار می دهد.
[برق و الکترونیک] پخش کردن، توزیع کردن
[فوتبال] توزیع و تقسیم
[مهندسی گاز] پخش کردن
[نساجی] توزیع - پخش کردن
[ریاضیات] پخش پذیر بودن، توزیع کردن، پخش کردن، تقسیم شدن، انتشار

انگلیسی به انگلیسی

• deliver to, allot, hand out; divide into stages or classes
if you distribute things such as leaflets, you hand them out to people or send them by post.
when goods are distributed, they are supplied to the shops or businesses that use or sell them.
to distribute something also means to share it among the members of a group.

پیشنهاد کاربران

توزیع کردن. معادل خودمونی ترش to hand out something
distribute ( v ) =to give things to a large number of people, e. g. The newspaper is distributed free. =to send goods to stores, distributive, distribution, distributional, distributor
distribute
distribute = give out = scatter = circulate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : distribute
اسم ( noun ) : distribution
صفت ( adjective ) : distributive / distributional
قید ( adverb ) : _
Dispense
پخش کردن
لول کردن
اعلام
distribute ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: پخش کردن
تعریف: ارسال اطلاعات صوتی یا تصویری اعم از پخش و تک‏پخش و چندپخش و مانند آن|||متـ . توزیع کردن
پخش کردن , توزیع کردن
# I distribute food to the needy
# They distributed medicines among the poor
# Please distribute the examination papers round the class
distribute ( verb ) = circulate ( verb )
به معناهای: پخش کردن، منتشر کردن ، پراکنده شدن، چرخیدن ( از این دست به اون دست )
توزیع کردن دادن
تقسیم
= give out , circulate , scatter
توضیع کردن، پخش کردن، تقسیم کردن
انتشار. . . نشر
توزیع کرئن، پخش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس