disassemble

/ˌdɪsəˈsembl̩//ˌdɪsəˈsembl̩/

معنی: مجزا کردن، پیاده کردن، سوا کردن، به هم ریختن
معانی دیگر: (ماشین آلات) پیاده کردن (در مقابل: سوار کردن assemble)، اوراق کردن، از هم باز کردن، پیاده کردن ماشین الات

جمله های نمونه

1. to disassemble an engine
موتوری را از هم باز کردن (پیاده کردن)

2. He disassembled a car for repairing.
[ترجمه گوگل]او یک ماشین را برای تعمیر جدا کرد
[ترجمه ترگمان]او برای تعمیر ماشین را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When the crowd disassembled, we left the square.
[ترجمه گوگل]وقتی جمعیت از هم جدا شد، میدان را ترک کردیم
[ترجمه ترگمان]وقتی جمعیت از هم جدا شدند، ما میدان را ترک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't risk disassembling the machine yourself.
[ترجمه گوگل]خودتان خطر جدا کردن دستگاه را نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]خودت را به خطر ننداز، خودت ماشین را به خطر ننداز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those shelves disassemble quickly for easy moving.
[ترجمه گوگل]این قفسه ها برای جابجایی آسان به سرعت از هم جدا می شوند
[ترجمه ترگمان]آن قفسه ها به سرعت برای حرکت آسان باز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You'll have to disassemble the drill.
[ترجمه گوگل]شما باید مته را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]باید تمرین رو شروع کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. War, rearranged borders, a country assembled and disassembled by forces beyond their control.
[ترجمه گوگل]جنگ، بازآرایی مرزها، کشوری که توسط نیروهایی که خارج از کنترل آنها جمع و جور شده است
[ترجمه ترگمان]جنگ، مرزه ای خود را تغییر می دهد، کشوری که توسط نیروهای فراتر از کنترل آن ها مونتاژ و مونتاژ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They remained disassembled for several years in storage awaiting a studio decision on their fate.
[ترجمه گوگل]آنها برای چندین سال در انبار جدا ماندند و منتظر تصمیم استودیو در مورد سرنوشت خود بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به مدت چندین سال در انبار باقی ماندند و منتظر تصمیم استودیو در مورد سرنوشت خود شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do not disassemble or adjust this mechanism due to precision component.
[ترجمه گوگل]این مکانیسم را به دلیل دقت قطعات جدا نکنید یا تنظیم نکنید
[ترجمه ترگمان]این مکانیسم را به خاطر اجزای دقیق باز کرده یا مرتب نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't assemble and disassemble at a venture so that not to let the dust come in or not to arise noise due to bad meshes of gears.
[ترجمه گوگل]برای اینکه گرد و غبار وارد نشود یا به دلیل مش‌بندی بد چرخ دنده‌ها صدا ایجاد نکند، آن را مونتاژ و جدا نکنید
[ترجمه ترگمان]در یک خطر مونتاژ و جداسازی نشوید به طوری که اجازه ندهید گرد و غبار به خاطر حلقه های بد دنده ها به وجود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A nursing bed which can disassemble and assemble flexibly and used for paralytic relates to a bed.
[ترجمه گوگل]تخت پرستاری که می تواند به طور انعطاف پذیر از هم جدا و جمع شود و برای فلج استفاده می شود به تخت مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]بس تر پرستاری که می تواند انعطاف پذیر باشد و انعطاف پذیر و مورد استفاده قرار گیرد، به تخت خواب مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is forbidden to damage or disassemble or refit the installations in the dormitory.
[ترجمه گوگل]آسیب رساندن یا جداسازی یا نصب مجدد تاسیسات خوابگاه ممنوع است
[ترجمه ترگمان]تخریب یا disassemble کردن تاسیسات در خوابگاه ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You may not decompile, reverse engineer, disassemble, or otherwise reduce the Software to a human-perceivable form.
[ترجمه گوگل]شما نمی‌توانید نرم‌افزار را دکامپایل کنید، مهندسی معکوس کنید، آن را جداسازی کنید، یا به شکل دیگری آن را به شکلی قابل درک برای انسان کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است decompile، مهندسی معکوس، جداسازی، و یا در غیر این صورت نرم افزار را به شکل انسانی - perceivable کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The RECEIVING PARTY shall not disassemble, decompile, or otherwise reverse engineer any or all of the Confidential Information.
[ترجمه گوگل]طرف دریافت کننده نباید هیچ یک یا همه اطلاعات محرمانه را از هم جدا کند، کامپایل کند یا مهندسی معکوس کند
[ترجمه ترگمان]طرف دریافت کننده نتواند به عنوان مهندس معکوس و یا هر یک از اطلاعات محرمانه آن را از هم باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The interior parts are easy to disassemble and assemble for cleaning.
[ترجمه گوگل]قطعات داخلی به راحتی جدا می شوند و برای تمیز کردن مونتاژ می شوند
[ترجمه ترگمان]بخش های درونی به آسانی جداسازی و مونتاژ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجزا کردن (فعل)
knock down, divide, separate, segregate, decollate, isolate, disassemble, insulate, disassociate, draw off, excide, seclude

پیاده کردن (فعل)
disembark, take down, set down, disassemble, demodulate, dismount, dismantle, overhaul, unsaddle

سوا کردن (فعل)
divide, separate, detach, unlink, isolate, disassemble

به هم ریختن (فعل)
disassemble

تخصصی

[صنعت] سوا کردن، پیاده کردن، دمونتاژ
[نساجی] باز کردن و پیاده کردن قطعات ماشین

انگلیسی به انگلیسی

• take apart, dismantle; come apart

پیشنهاد کاربران

پیاده کردن
مثلاً: پس از دریافت اطلاعات عملیات، مرکز کنترل محلی عملیات را پیاده کرده و یک طرح پیاده سازی جداگانه برای هر نیروگاه مجازی محلی ایجاد می کند.
اوراق کردن - از هم جدا کردن - دل و روده ی قطعات یک چیز را بیرون ریختن و از هم جدا کردن
◀️ Eminem may not be a gun expert but he damn well can disassemble a machine gun in 4 minutes
اوراق کردن
جدا کردن

بپرس