depreciation

/dəˌpriʃiˈeɪʃn̩//dɪˌpriːʃɪˈeɪʃn̩/

معنی: تنزل، استهلاک، کاهش بها، ناچیز شماری
معانی دیگر: هزینه ی استهلاک، مبلغ استهلاک، ارزش کاست، افت ارزش، (کم شدن قدرت خرید پول) ارزش کاهی، تنزل قدرت خرید، ارج کاهی، حقیرپنداری، تحقیر، خوارسازی

جمله های نمونه

1. depreciation cost
هزینه ی استهلاک

2. straight-line depreciation
استهلاک سرراست

3. a rapid depreciation of currency
افت سریع در ارزش پول

4. to estimate the degree of depreciation in a car after a year's use
برآورد کردن میزان استهلاک اتومبیل پس از یک سال کار

5. she made some bitter remarks in depreciation of her enemies
او در تحقیر دشمنان خود اظهارات تندی کرد.

6. the amount of $ 5000 has been entered for machinery depreciation
مبلغ پنج هزار دلار بابت استهلاک ماشین آلات منظور شده است.

7. We must provide for depreciation when calculating the costs.
[ترجمه گوگل]هنگام محاسبه هزینه ها باید استهلاک را پیش بینی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید هنگام محاسبه هزینه ها استهلاک را فراهم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A depreciation of the dollar would make US exports cheaper and especially so in Japan.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش دلار، صادرات ایالات متحده را ارزان‌تر می‌کند، مخصوصاً در ژاپن
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش دلار باعث می شود صادرات آمریکا ارزان تر شود و به ویژه در ژاپن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The depreciation of other currencies in Asia has also caused a substantial reduction in tourism.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش سایر ارزها در آسیا نیز باعث کاهش قابل توجه گردشگری شده است
[ترجمه ترگمان]کاهش ارزش سایر ارزها در آسیا نیز باعث کاهش قابل توجهی در صنعت گردشگری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She can't bear the depreciation of the enemy.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند استهلاک دشمن را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند the دشمن را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Depreciation accounting is simply a technique used to allocate the cost of a capital asset over its expected useful life.
[ترجمه گوگل]حسابداری استهلاک صرفاً تکنیکی است که برای تخصیص بهای تمام شده دارایی سرمایه ای در طول عمر مفید مورد انتظار آن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]حسابداری Depreciation تنها تکنیکی است که برای تخصیص هزینه سرمایه سرمایه ای در طول عمر مفید مورد انتظار آن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are also special rules for depreciation of real estate.
[ترجمه گوگل]همچنین قوانین خاصی برای استهلاک املاک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین قوانین ویژه ای برای استهلاک املاک و مستغلات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A large real depreciation of the peso has also helped, boosting exports in 1995 by over 30 percent in dollar terms.
[ترجمه گوگل]کاهش واقعی واقعی پزو نیز به افزایش صادرات در سال 1995 بیش از 30 درصد بر حسب دلار کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]کاهش شدید واقعی \"پزو\" نیز به افزایش صادرات در سال ۱۹۹۵ تا بیش از ۳۰ درصد از شرایط دلار کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This compares with depreciation on the Dumfries building where production ceased during the year.
[ترجمه گوگل]این در مقایسه با استهلاک ساختمان دامفریز است که در آن تولید در طول سال متوقف شد
[ترجمه ترگمان]این قابل مقایسه با استهلاک ساختمان Dumfries است که در آن تولید در طول سال کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Depreciation is calculated to write off the cost or valuation of tangible assets other than freehold land over their estimated useful lives.
[ترجمه گوگل]استهلاک برای حذف بهای تمام شده یا ارزش گذاری دارایی های مشهود غیر از زمین های دارای مالکیت آزاد در طول عمر مفید تخمینی آنها محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]Depreciation محاسبه هزینه و یا ارزش گذاری دارایی های ملموس به غیر از زمین های بایر بر روی زندگی مفید آن ها محاسبه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنزل (اسم)
abatement, degradation, decay, depreciation, depression, decadence, setback

استهلاک (اسم)
depreciation, amortization, sublation

کاهش بها (اسم)
depreciation

ناچیز شماری (اسم)
depreciation, underestimation

تخصصی

[حسابداری] استهلاک
[عمران و معماری] استهلاک
[زمین شناسی] استهلاک ذخیره استهلاک مقداری است که درطول سال های معین از دارایی ها ی استهلا ک پذیر،برای به کارگیری ،خراب شدن،فرسودگی وآسیب دیدن آنها ،به دلیل استفاده درتولیدعایدی برای پروژه ،کسر می گردد.
[صنعت] استهلاک، کاهش بها
[نساجی] استهلاک - فرسودگی
[ریاضیات] افت بها، استهلاک، میرایی، کاهش بها

انگلیسی به انگلیسی

• devaluation, reduction in value (of an item or a currency)

پیشنهاد کاربران

فاسد
تلف شدن
فاسد شدن
دور ریخته شدن
کاهش قیمت
افت ارزش
depreciation ( اقتصاد )
واژه مصوب: استهلاک
تعریف: کاهش ارزش کالاهای سرمایه ای به دلایلی مانند فرسایش و خرابی و کهنگی
استهلاک دارایی های مشهود
در معرض خطر قرار گرفتن :/
کاهش ارزش ( پول ) .
استهلاک
استهلاک ( حسابداری )
کاهش بها
استهلاک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس