dejection

/dɪˈdʒekʃn̩//dɪˈdʒekʃn̩/

معنی: افسردگی، دلمردگی، پژمانی، پژمردگی
معانی دیگر: اندوه، غم، ماتم زدگی، غمگینی، (پزشکی) اجابت مزاج، ریدن، سرافکندگی

جمله های نمونه

1. when she came in, her face was a picture of dejection and hoplessness
وقتی که وارد شد چهره اش تصویری از غم و حرمان بود.

2. The loser sat slumped in dejection.
[ترجمه گوگل]بازنده غمگین نشسته بود
[ترجمه ترگمان]بازنده روی dejection نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She sat in the corner in utter dejection.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی کامل در گوشه ای نشست
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای از غم و اندوه بر جای خود نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a slight air of dejection about her.
[ترجمه گوگل]کمی دلتنگی در مورد او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]افسردگی خفیفی در او وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She felt like crying as dejection hit her like a ton of bricks.
[ترجمه احمد آقا] هنگامی که غم و اندوه به سنگینی یک تن آجر به او هجوم آورد احساسی از گریستن به او دست داد.
|
[ترجمه گوگل]وقتی دلتنگی مثل یک تُن آجر به او برخورد کرد، احساس گریه کرد
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که مثل یک تن آجر به او ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Result: sucralfate could reduce dejection amounts, prolong first dejection time, inhibit intestinal propelling, and increase water absorption apparently.
[ترجمه گوگل]نتیجه: سوکرالفات می تواند مقدار دفع را کاهش دهد، زمان دفع اول را طولانی کند، جلوی حرکت روده ای را بگیرد و ظاهرا جذب آب را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه: sucralfate می تواند میزان افسردگی را کاهش دهد، اولین بار dejection را طولانی کند، جلو جلو بینی را بگیرد و جذب آب را به طور آشکار افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dejection springs from one of two sources - I have either satisfied a lust or I have not.
[ترجمه گوگل]دلتنگی از یکی از دو منبع سرچشمه می گیرد - یا شهوتی را ارضا کرده ام یا نه
[ترجمه ترگمان]Dejection از یکی از دو منبع سرچشمه می گیرد - من یا شهوت را ارضا کرده ام یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your dejection will do no good to your health.
[ترجمه گوگل]دلتنگی شما هیچ سودی برای سلامتی شما نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان] افسردگی تو هیچ فایده ای برای سلامتیت نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her face showed her dejection at missing the party.
[ترجمه گوگل]چهره‌اش نشان‌دهنده ناراحتی او از از دست دادن مهمانی بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش از این که مهمانی را از دست داده بود ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Timidity is the bridge to dejection.
[ترجمه گوگل]ترسو پل دلسردی است
[ترجمه ترگمان]Timidity پل را ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He left in dejection.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی رفت
[ترجمه ترگمان]از غم و اندوه به جا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He went away in dejection.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی رفت
[ترجمه ترگمان]با غم و اندوه از خانه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most glorious moment in your life are not the socalled days of success, but rather those days when out of dejection and despair you feel rise in you a challenge to life, and the promise of future accomplishment.
[ترجمه گوگل]باشکوه ترین لحظه زندگی شما به اصطلاح روزهای موفقیت نیست، بلکه روزهایی است که از سر ناامیدی و ناامیدی احساس می کنید چالشی برای زندگی و نوید موفقیت در آینده در شما ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]بهترین لحظه زندگی شما، تنها روزه ای موفقیت نیست، بلکه آن روزهایی است که از افسردگی و نومیدی احساس ترقی می کنید، چالشی که برای زندگی وجود دارد و نوید موفقیت در آینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We regular check on its physical conditions, food taking and dejection during the quarantine period.
[ترجمه گوگل]ما به طور منظم شرایط فیزیکی، مصرف غذا و افسردگی آن را در طول دوره قرنطینه بررسی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به طور منظم شرایط فیزیکی خود، غذا خوردن و افسردگی در طول مدت قرنطینه را بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افسردگی (اسم)
depression, gloom, melancholia, freeze, congelation, oppression, dumps, doldrums, dejection

دلمردگی (اسم)
dejection

پژمانی (اسم)
dejection

پژمردگی (اسم)
dejection, withered state

انگلیسی به انگلیسی

• depression, sadness
dejection is a feeling of unhappiness and disappointment.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deject
اسم ( noun ) : dejection
صفت ( adjective ) : dejected
قید ( adverb ) : dejectedly
❗️نکته: فعل deject یک فعل منسوخ است و دیگر استفاده نمی شود اما اسم، صفت و قید آن به طور رایج در انگلیسی استفاده می شوند
افسردگی و ناامیدی
سر افکندگی
نؤمیدی

بپرس