defuse

/dəˈfjuːz//ˌdiːˈfjuːz/

چاشنی (بمب و مین و غیره را) کشیدن، فیوز بمب را برداشتن، ماسوره کشیدن (از بمب و غیره)، بی خطر کردن، بی آزار کردن، خنثی کردن -3(با سیاست و کیاست و غیره) از وخامت (وضع) کاستن، تشنج زدایی کردن، تشنج زدایی کردن the un tried to defuse the situation in that country سازمان ملل کوشید که وضعیت آن کشور را آرام کند

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: defuses, defusing, defused
(1) تعریف: to remove the fuse from (a bomb, mine, or other explosive device).

- A special team was called in to defuse the bomb.
[ترجمه گوگل] یک تیم ویژه برای خنثی کردن بمب فراخوانده شد
[ترجمه ترگمان] یک تیم ویژه برای خنثی کردن بمب فراخوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to reduce the level of hostility, tension, danger, or the like in (a situation or the like).
متضاد: intensify

- Management's willingness to compromise defused the labor crisis.
[ترجمه گوگل] تمایل مدیریت به سازش، بحران کار را خنثی کرد
[ترجمه ترگمان] تمایل مدیریت به سازش، بحران کار را خنثی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the un tried to defuse the situation in that country
سازمان ملل کوشید که وضعیت آن کشور را آرام کند.

2. The organization helped defuse potentially violent situations.
[ترجمه گوگل]این سازمان به خنثی کردن شرایط بالقوه خشونت آمیز کمک کرد
[ترجمه ترگمان]این سازمان به خنثی کردن وضعیت های بالقوه خشونت آمیز کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Beth's quiet voice helped to defuse the situation.
[ترجمه گوگل]صدای آرام بث به خنثی کردن اوضاع کمک کرد
[ترجمه ترگمان]صدای آرام بت کمک کرد تا اوضاع را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local police are trying to defuse racial tension in the community.
[ترجمه گوگل]پلیس محلی در تلاش است تا تنش های نژادی را در جامعه کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]پلیس محلی می کوشد تا تنش نژادی را در جامعه خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bomb blew up as experts tried to defuse it.
[ترجمه گوگل]این بمب زمانی منفجر شد که کارشناسان تلاش کردند آن را خنثی کنند
[ترجمه ترگمان]این بمب زمانی منفجر شد که متخصصان سعی در خنثی کردن آن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The peacekeepers are trained to defuse potentially explosive situations.
[ترجمه گوگل]نیروهای حافظ صلح برای خنثی کردن موقعیت های انفجاری بالقوه آموزش دیده اند
[ترجمه ترگمان]نیروهای حافظ صلح برای خنثی کردن موقعیت های بالقوه انفجاری آموزش دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She often used humour to defuse tension in meetings.
[ترجمه گوگل]او اغلب از طنز برای کاهش تنش در جلسات استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]او اغلب از طنز برای خنثی کردن تنش در جلسات استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It, too, has been trying to defuse tensions.
[ترجمه گوگل]همچنین تلاش کرده است تنش ها را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]آن نیز می کوشد تا تنش های موجود را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr and Mrs Jones try very hard to defuse difficult situations.
[ترجمه گوگل]آقا و خانم جونز خیلی تلاش می کنند تا موقعیت های سخت را خنثی کنند
[ترجمه ترگمان]آقا و خانم جونز خیلی سخت تلاش می کنند تا وضعیت های دشوار را خنثی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Diplomats are trying to defuse the situation.
[ترجمه گوگل]دیپلمات ها در تلاش هستند تا اوضاع را خنثی کنند
[ترجمه ترگمان]دیپلمات ها در تلاشند تا این وضعیت را خنثی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can always bank on Ally McCoist to defuse the tension.
[ترجمه گوگل]شما همیشه می توانید از Ally McCoist برای کاهش تنش استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید همیشه روی Ally McCoist کلیک کنید تا تنش را خنثی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was trying to defuse a volatile situation.
[ترجمه گوگل]سعی می‌کردم یک موقعیت ناپایدار را خنثی کنم
[ترجمه ترگمان] داشتم سعی می کردم یه موقعیت ناپایدار رو خنثی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have helped to defuse the arguments about teaching style and concentrate attention upon content and delivery.
[ترجمه گوگل]آنها به خنثی کردن بحث در مورد سبک تدریس و تمرکز توجه بر محتوا و ارائه کمک کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به خنثی کردن بحث های مربوط به سبک آموزش و توجه به محتوا و تحویل کمک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They know how helpful tears are to defuse tension and how constructive their aftermath can be.
[ترجمه گوگل]آن‌ها می‌دانند که اشک‌ها چقدر برای کاهش تنش مفید هستند و عواقب بعدی آنها چقدر می‌تواند سازنده باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها می دانند که چگونه اشک های مفیدی می توانند تنش را خنثی کنند و چگونه عواقب بعدی آن ها می تواند مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Diplomatic efforts to defuse the crisis have been equally chaotic.
[ترجمه گوگل]تلاش های دیپلماتیک برای خنثی کردن بحران به همان اندازه بی نظم بوده است
[ترجمه ترگمان]تلاش های دیپلماتیک برای خنثی کردن این بحران به یک اندازه آشفته بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• discharge or neutralize an explosive
if you defuse a dangerous or tense situation, you make it less dangerous or tense.
if someone defuses a bomb, they remove the fuse from it so that it cannot explode.

پیشنهاد کاربران

آرام کردن
1. خنثی کردن ( بمب )
2. تحت کنترل دراوردن، آرام کردن ( اوضاع )

بپرس