deferral

جمله های نمونه

1. The deferral is indefinite if reinvestment is in non-depreciating assets such as freehold land and buildings.
[ترجمه گوگل]اگر سرمایه‌گذاری مجدد در دارایی‌های استهلاک‌ناپذیر مانند زمین‌ها و ساختمان‌ها باشد، تعویق نامحدود است
[ترجمه ترگمان]اگر reinvestment در دارایی های غیر - مثل زمین ملکی و ساختمان ها وجود داشته باشد، تعویق نامحدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lengthening sales cycles, project deferrals and their negative impact on utilisation rates could see downward pressure on margins.
[ترجمه گوگل]طولانی شدن چرخه های فروش، به تعویق انداختن پروژه ها و تأثیر منفی آنها بر نرخ بهره برداری می تواند فشار نزولی بر حاشیه سود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]چرخه های فروش Lengthening، deferrals پروژه و تاثیر منفی آن ها بر نرخ استفاده می تواند فشار رو به پایین را بر حاشیه ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The interest rate subsidy sometimes involved deferral of repayment for 15 years.
[ترجمه گوگل]یارانه نرخ بهره گاهی به تعویق بازپرداخت به مدت 15 سال منجر می شد
[ترجمه ترگمان]سوبسید نرخ بهره گاهی اوقات به تعویق انداختن بازپرداخت برای ۱۵ سال می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even implementing the interest - deferral scheme for homeowners has proved inconveniently tricky.
[ترجمه گوگل]حتی اجرای طرح تعویق بهره برای صاحبان خانه به طرز ناخوشایندی دشوار است
[ترجمه ترگمان]حتی اجرای طرح سود - تعویق برای صاحب خانه ها ثابت شده است که بسیار مشکل و مشکل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Complications arise due to tax deferral using foreign subsidiaries and tax avoidance via transfer pricing.
[ترجمه گوگل]عوارض به دلیل تعویق مالیات با استفاده از شرکت های تابعه خارجی و اجتناب از مالیات از طریق قیمت گذاری انتقالی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]مشکلاتی ناشی از تعویق مالیات با استفاده از شرکت های تابعه خارجی و اجتناب از مالیات از طریق قیمت گذاری انتقال وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After a one - year deferral, the borrower repays the loan over five years.
[ترجمه گوگل]پس از یک سال تعویق، وام گیرنده وام را طی پنج سال بازپرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک سال تعویق، وام گیرنده باید این وام را به مدت پنج سال بازپرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This deferral would obviate pressure on the rouble exchange rate.
[ترجمه گوگل]این تعویق فشار بر نرخ مبادله روبل را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]این تعویق فشار بر نرخ ارز روبل را برطرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It also calls for the deferral of a share of bonuses.
[ترجمه گوگل]همچنین خواستار تعویق سهمی از پاداش است
[ترجمه ترگمان]همچنین خواستار تعویق بخشی از پاداش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clinton said the underlying logic supports the notion that presidents are at least entitled to a temporary deferral of private litigation.
[ترجمه گوگل]کلینتون گفت که منطق زیربنایی از این ایده حمایت می کند که روسای جمهور حداقل حق تعویق موقت دعاوی خصوصی را دارند
[ترجمه ترگمان]کلینتون گفت که منطق زیربنایی از این تصور که رئسای جمهور حداقل مستحق تعویق موقت دعوی قضایی خصوصی هستند، پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If a customer inquires about a better interest rate or a tax deferral plan, by all means make a referral.
[ترجمه گوگل]اگر مشتری در مورد نرخ بهره بهتر یا طرح تعویق مالیاتی پرس و جو کرد، حتماً یک ارجاع دهید
[ترجمه ترگمان]اگر یک مشتری در مورد نرخ سود بهتر یا برنامه تعویق مالیات می پرسد، به هر معنی که مراجعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• postponement, putting off to a later date

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای به تعویق انداختن ) اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : defer
✅️ اسم ( noun ) : deferral / deferment
✅️ صفت ( adjective ) : deferred
✅️ قید ( adverb ) : _
تعویق
حسابداری: تعویق
deferral method: روش انتقال به دوره های آتی ( رشته حسابداری )
deferral of tax expense: انتقال هزینه مالیات به دوره های بعد ( رشته حسابداری )
deferrals: انتقال بخشی از دریافتها یا پرداختهای نقدی گذشته به دوره جاری یا آتی؛ انتقالی به دوره های آتی؛ انتقال بخشی از دریافتها یا پرداختهای نقدی گذشته به دوره های آتی ( رشته حسابداری )
...
[مشاهده متن کامل]


بپرس