data processing

/ˈdeɪtəˈproʊsesɪŋ//ˈdeɪtəˈprəʊsesɪŋ/

معنی: پردازش داده ها، داده پردازی
معانی دیگر: (کامپیوتر) داده پردازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the recording, organizing, and storing of information, esp. by computers, in accordance with strictly defined procedures.

جمله های نمونه

1. Data processing is the series of operations that are carried out on data.
[ترجمه گوگل]پردازش داده مجموعه ای از عملیات است که بر روی داده ها انجام می شود
[ترجمه ترگمان]پردازش داده ها مجموعه ای از عملیات است که بر روی داده ها انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Electronic data processing managers direct, plan, and coordinate data processing activities.
[ترجمه گوگل]مدیران پردازش داده های الکترونیکی فعالیت های پردازش داده ها را هدایت، برنامه ریزی و هماهنگ می کنند
[ترجمه ترگمان]پردازش اطلاعات الکترونیکی، فعالیت های پردازش داده را مستقیم، برنامه ریزی و هماهنگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mainframes were bought by Data Processing Managers in the olden days.
[ترجمه گوگل]در قدیم، مین‌فریم‌ها توسط مدیران پردازش داده خریداری می‌شد
[ترجمه ترگمان]Mainframes در زمان های قدیم توسط مدیران پردازش داده خریداری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. During that time, surveys covering over a hundred data processing installations were carried out.
[ترجمه گوگل]در طی آن زمان، نظرسنجی هایی که بیش از صد تاسیسات پردازش داده را پوشش می داد، انجام شد
[ترجمه ترگمان]در طول آن زمان، بررسی های انجام شده بر روی صدها تاسیسات پردازش داده انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thirdly, services, for example data processing, as well as goods need to be liberalized.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، خدمات، به عنوان مثال پردازش داده ها، و همچنین کالاها باید آزاد شوند
[ترجمه ترگمان]سوم، خدمات، برای مثال پردازش داده، و همچنین کالا باید آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, auditing or data processing experience and college education may be substituted for up to 3 years.
[ترجمه گوگل]با این حال، تجربه حسابرسی یا پردازش داده و تحصیلات دانشگاهی ممکن است تا 3 سال جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، حسابرسی یا تجربه پردازش داده و آموزش کالج ممکن است جایگزین ۳ سال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a lot of data processing going on.
[ترجمه گوگل]پردازش داده های زیادی در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی پردازش داده در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The trade in data processing between countries is likely to grow faster than the trade in goods.
[ترجمه گوگل]تجارت در پردازش داده بین کشورها احتمالاً سریعتر از تجارت کالا رشد می کند
[ترجمه ترگمان]تجارت در پردازش داده ها بین کشورها احتمالا سریع تر از تجارت کالا رشد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In conventional data processing, on the other hand, files are seen as a department or single application resource.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، در پردازش داده‌های مرسوم، فایل‌ها به‌عنوان یک بخش یا منبع کاربردی واحد دیده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، در پردازش داده های متعارف، فایل ها بعنوان یک بخش یا منبع برنامه واحد دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The simple truth is companies with large central data processing facilities will still need these unpleasant, draughty, noisy rooms.
[ترجمه گوگل]حقیقت ساده این است که شرکت‌هایی با امکانات پردازش داده مرکزی بزرگ همچنان به این اتاق‌های ناخوشایند، خشک و پر سر و صدا نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]واقعیت ساده این است که شرکت هایی با تجهیزات پردازش داده مرکزی بزرگ هنوز به این اتاق های ناخوشایند، draughty، و noisy نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now a data processing research institute is to study ways of coding such sensitive data.
[ترجمه گوگل]اکنون یک مؤسسه تحقیقاتی پردازش داده ها قرار است راه های کدگذاری چنین داده های حساسی را مطالعه کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک موسسه تحقیقاتی پردازش داده ها، مطالعه راه های کد گذاری چنین داده های حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a result of the microcomputer revolution, electronic data processing has become a familiar feature of research in most humanities disciplines.
[ترجمه گوگل]در نتیجه انقلاب میکروکامپیوتر، پردازش الکترونیکی داده ها به یکی از ویژگی های آشنای پژوهش در اکثر رشته های علوم انسانی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه انقلاب میکرو کامپیوتر، پردازش داده های الکترونیکی به یک ویژگی آشنا از تحقیقات در بسیاری از رشته های علوم انسانی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The algorithms required for most data processing are relatively simple.
[ترجمه گوگل]الگوریتم های مورد نیاز برای اکثر پردازش داده ها نسبتا ساده هستند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های مورد نیاز برای اغلب پردازش داده ها نسبتا ساده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Organisational studies Data processing has been a key employment growth area in Britain over the past decade.
[ترجمه گوگل]مطالعات سازمانی پردازش داده ها یکی از زمینه های کلیدی رشد اشتغال در بریتانیا در دهه گذشته بوده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات سازمانی، روند رشد اشتغال کلیدی در بریتانیا در طی دهه گذشته بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پردازش داده ها (اسم)
data processing

داده پردازی (اسم)
data processing

تخصصی

[حسابداری] پردازش اطلاعات ،فرآوردن اطلاعات
[شیمی] داده پردازى، پردازش داده ها
[عمران و معماری] پردازش آمار
[کامپیوتر] پردازش داده ها ؛ داده پردازی
[برق و الکترونیک] پردازش داده ها تغییر شکل، مفهوم، محل، و سایر مشخصات داده ها، پردازش در بر گیرنده ی داده گردانی و ساده سازی داده ها نیز هست . - داده پردازی
[زمین شناسی] عملیات اجرا شده بر روی دادههابا استفاده از یک سیستم رایانهای.
[بهداشت] داده پردازی - پردازش داده ها
[ریاضیات] پردازش اطلاعات، داده ی آمایی، فراوری اطلاعات، پرورش داده ها، مرکز فرابری داده
[آمار] پردازش داده ها

انگلیسی به انگلیسی

• handling of information (especially by a computer)
data processing is the series of operations that are carried out on data, especially by computers, in order to present, interpret, or obtain information.

پیشنهاد کاربران

data processing ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: داده پردازی
تعریف: مرحله ای در پژوهش یافته های باستان شناختی که معمولاً شامل تمیز کردن و محافظت و برچسب زنی و یافته نامه نویسی ( inventorying ) و داده نامه نویسی ( cataloging ) می شود

بپرس