dealing with

انگلیسی به انگلیسی

• referring to, treating the issue of, facing up to

پیشنهاد کاربران

موضع گیری/جبهه گیری مناسب
مقابله کردن
دست و پنجه نرم کردن
رو به رو شدن
بررسی کردن
دفاع کردن، معامله کردن
برخورد کردن
Example
Some tips for dealing with a messy quest
چند تا نکته برای مواجه شدن با یک مهمان شلخته
مواجه شدن
از پسش بر بیای.
Handel

کنار آمدن
حل و فصل کردن
پرداختن به . . .
سر وکله زدن با مشکل dealing with problem
مواجه بودن با . . . .
سر و کار داشتن با . . . .
ارتباط داشتن با . . . .
مرتبط بودن با . . . .
سر کردن با
سرو کار داشتن با چیزی یا موضوعی
تعامل داشتن
سر وکار داشتن با
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس