cut the mustard

/kʌt ðə ˈmʌstərd//kʌt ðə ˈmʌstəd/

(عامیانه) مطابق انتظار بودن، به حد نصاب رسیدن، کامیاب شدن

جمله های نمونه

1. I didn't cut the mustard as a hockey player.
[ترجمه هانیه] نتونستم از عهده کارم به عنوان بازیکن هاکی بر بیام
|
[ترجمه گوگل]من به عنوان بازیکن هاکی خردل را نبریدم
[ترجمه ترگمان]من خردل رو به عنوان بازیکن هاکی قطع نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was whispered, Patsy said, that he couldn't cut the mustard.
[ترجمه گوگل]پتسی گفت زمزمه شد که او نمی تواند خردل را برش دهد
[ترجمه ترگمان]پتسی گفت که نمی تواند خردل را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Athletes who can't cut the mustard don't make the team.
[ترجمه مونا ] ورزشکارانی که نمی توانند انتظارات رو برآورده کنند تیم تشکیل نمیدهند
|
[ترجمه گوگل]ورزشکارانی که نمی توانند خردل را برش دهند، تیم را تشکیل نمی دهند
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران که نمی توانند خردل را ببرند نمی توانند تیم را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That wouldn't cut the mustard without new technology.
[ترجمه گوگل]بدون تکنولوژی جدید خردل را قطع نمی کند
[ترجمه ترگمان]این بدون فن آوری جدید، خردل را قطع نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He can cut the mustard, or do what is expected of him at work.
[ترجمه گوگل]او می تواند خردل را قطع کند، یا کاری که از او در محل کار انتظار می رود را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او می تواند خردل را کوتاه کند و یا آنچه را که از او انتظار می رود انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boss fired him because he couldn't cut the mustard.
[ترجمه مونا ] رئیس اونو اخراج کرد چون اون نتونست انتظارات رو برآورده کنه.
|
[ترجمه گوگل]رئیس او را اخراج کرد زیرا نتوانست خردل را برش دهد
[ترجمه ترگمان]سرکارگر او را اخراج کرد چون نمی توانست خردل را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Luca Toni just didn't cut the mustard during Euro 2008 and Amauri would be a welcome addition to Marcelo Lippi's squad.
[ترجمه گوگل]لوکا تونی در طول یورو 2008 خردل را قطع نکرد و آمائوری می‌تواند به تیم مارسلو لیپی اضافه شود
[ترجمه ترگمان]لوکا تونی در یورو ۲۰۰۸ به تازگی خردل را قطع نکرد و Amauri به همراه تیم مارسلو Lippi نیز مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I just don't cut the mustard.
[ترجمه گوگل]من فقط خردل را نمی برم
[ترجمه ترگمان]من فقط خردل نمی خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's much simpler than "doesn't cut the mustard" and is much more popular anyway.
[ترجمه گوگل]این بسیار ساده تر از "خردل نمی کند" است و به هر حال بسیار محبوب تر است
[ترجمه ترگمان]این خیلی ساده تر از \"برش خردل\" است و به هر حال بسیار محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you really think he can cut the mustard?
[ترجمه مونا ] تو واقعا فکر میکنی اون میتونه موفق شه؟
|
[ترجمه گوگل]آیا واقعا فکر می کنید او می تواند خردل را برش دهد؟
[ترجمه ترگمان]واقعا فکر می کنی اون می تونه خردل رو قطع کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Does it cut the mustard alongside the original NEU!
[ترجمه گوگل]آیا خردل را در کنار NEU اصلی قطع می کند!
[ترجمه ترگمان]سس خردل هم در کنار the!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The manager thinks Mr. Leman just can cut the mustard.
[ترجمه گوگل]مدیر فکر می کند که آقای لمان فقط می تواند خردل را برش دهد
[ترجمه ترگمان]مدیر فکر می کنه آقای \"Leman\" میتونه سس خردل رو بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Other magazines have tried to copy the formula but have never quite cut the mustard.
[ترجمه گوگل]مجلات دیگر سعی کرده اند این فرمول را کپی کنند اما هرگز خردل را کاملاً قطع نکرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مجلات سعی کرده اند از این فرمول تقلید کنند اما هرگز به طور کامل خردل را کوتاه نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Other magazines have tried to copy ZAPP, but have never quite cut the mustard.
[ترجمه گوگل]مجلات دیگر سعی کرده اند ZAPP را کپی کنند، اما هرگز خردل را کاملاً قطع نکرده اند
[ترجمه ترگمان]مجلات دیگر سعی کرده اند ZAPP را کپی کنند، اما هرگز به اندازه کافی خردل را cut
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cut it, succeed, do well; achieve the required level of quality; meet the expectations; suffice; do better than,the desired standard of performance

پیشنهاد کاربران

چیزی معادل "به پاش نمیرسه" در فارسی. . کسی به پای صدای این خواننده نمیرسه!
فرم منفی این اصطلاح یعنی "مال این حرفا نیست" یا "به قیفش نمیخوره"!! فرم مثبت این اصطاح "زرنگ بودن، حریف بودن، حرف نداشتن، از عهده کاری برآمدن . . برای مثال این پسر از پسش برمیاد!. . روزنامه های زیادی خواستن از همشهری کپی کنن اما در این اندازه نبودن!
مترادف با deliver the goods
از عهده کاری برآمدن
در حد و اندازه چیزی بودن، به اندازه کافی خوب بودن
کاری را به خوبی انجام دادن
انتظارات را برآورده کردن
در کاری موفق شدن
To be good enough to do something
تو کاری خوب بودن
مهارت درانجام عملی

بپرس