cut a figure


1- جلب توجه کردن، چشمگیر بودن 2- جلوه کردن، گل کردن

جمله های نمونه

1. He cut a figure in entertainment industry when he was very young.
[ترجمه گوگل]او زمانی که خیلی جوان بود، در صنعت سرگرمی نقش آفرینی کرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که خیلی جوان بود، او یک شخصیت را در صنعت سرگرمی کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shouting and waving, he cut a figure at the head of the procession.
[ترجمه گوگل]با فریاد و دست تکان دادن، یک پیکره را در رأس موکب برید
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان می داد و سرش را تکان می داد و سرش را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No doubt he'd been looking forward to the wedding ever since it was announced, as an invaluable chance to cut a figure and do some good public relations work.
[ترجمه گوگل]بدون شک او از زمانی که این عروسی اعلام شد مشتاقانه منتظر بود، به عنوان یک فرصت ارزشمند برای کاهش چهره و انجام کارهای روابط عمومی خوب
[ترجمه ترگمان]شکی نبود که از زمان ورودش به عروسی در انتظار آن بود که بتواند کاری کند و روابط اجتماعی خوبی برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This indicated that advanced attributes of human beings had cut a figure during the inferior level of primeval time.
[ترجمه گوگل]این نشان می‌دهد که ویژگی‌های پیشرفته انسان‌ها در سطح پایین‌تر دوران اولیه شکل گرفته است
[ترجمه ترگمان]این نشان داد که ویژگی های پیشرفته انسان های انسانی، در طول سطح پایینی از زمان بدوی، یک رقم را کاهش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rice, herself a former ice-skating champion, joked that it was 10 years since she last put on her skates and cut a figure on the ice.
[ترجمه گوگل]رایس که خود قهرمان سابق اسکیت روی یخ بود، به شوخی گفت که از آخرین باری که اسکیت هایش را پوشیده و چهره ای روی یخ بریده است، 10 سال می گذرد
[ترجمه ترگمان]رایس که خود یک قهرمان هاکی روی یخ بود به شوخی گفت که ۱۰ سال از آخرین باری که او را روی skates قرار داده و یک رقم روی یخ زده است، ۱۰ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس