cupping

/ˈkʌpɪŋ//ˈkʌpɪŋ/

معنی: بادکش، فنجانی
معانی دیگر: (پزشکی) بادکش، خون گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a therapeutic procedure of former times in which a cup was placed over skin and a partial vacuum formed in it to draw blood to or out of the skin, used to treat ailments like internal congestion.

جمله های نمونه

1. Luke was sitting at his desk, one hand cupping his chin .
[ترجمه گوگل]لوک پشت میزش نشسته بود و یک دستش را حجامت کرده بود
[ترجمه ترگمان]لوک پشت میزش نشسته بود و دستش را روی چانه اش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She touched her cheek wonderingly, cupping her hand over the kiss.
[ترجمه گوگل]با تعجب گونه اش را لمس کرد و دستش را روی بوسه گذاشت
[ترجمه ترگمان]او با تعجب گونه اش را لمس کرد و دستش را روی بوسه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His hand firmly cupping her bare elbow, he escorted her through the door and along the passage.
[ترجمه گوگل]دستش را محکم روی آرنج برهنه او حلقه زده بود و او را از در و در امتداد گذرگاه همراهی کرد
[ترجمه ترگمان]دستش را محکم روی آرنجش تکیه داد و او را تا دم در همراهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Trying by cupping his hand over the clasps to avoid the penetrating clicks of opening, George lifted the lid.
[ترجمه گوگل]جورج در حالی که سعی می کرد دستش را روی گیره ها بکشد تا از ضربه های نافذ باز شدن جلوگیری کند، درب را برداشت
[ترجمه ترگمان]جورج در حالی که سعی می کرد دستش را روی چفت در فشار دهد تا از صدای نافذ باز شدن آن جلوگیری کند، در جعبه را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The superintendent sat slumped back in her chair, cupping her chin in her hand.
[ترجمه گوگل]ناظر به پشتی صندلی نشسته بود و چانه‌اش را در دستش گرفته بود
[ترجمه ترگمان]بازرس روی صندلی اش لم داده بود و چانه اش را روی دستش می مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He then shuffled around the room cupping his hand around the chimneys and blowing out one lamp after another.
[ترجمه گوگل]سپس دور اتاق چرخید و دستش را دور دودکش ها حجامت کرد و لامپ ها را یکی پس از دیگری خاموش کرد
[ترجمه ترگمان]سپس در حالی که دستش را دور دودکش می زد و چراغی را پس از دیگری منفجر می کرد، اطراف اتاق به حرکت در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cupping ductility value is a key parameter to design traction process of mould.
[ترجمه گوگل]مقدار شکل‌پذیری حجامت یک پارامتر کلیدی برای طراحی فرآیند کشش قالب است
[ترجمه ترگمان]ارزش ductility یک پارامتر کلیدی برای فرآیند کشش طراحی قالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cupping refers to the use of cup-shaped instruments to apply suction to the area being needled.
[ترجمه گوگل]حجامت به استفاده از ابزار فنجانی شکل برای اعمال مکش در ناحیه مورد سوزن اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]Cupping به استفاده از ابزار به شکل فنجان برای اعمال مکش به ناحیه being اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another acupuncture treatment, cupping also aids in the relief of asthma symptoms.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از درمان‌های طب سوزنی، حجامت است که به تسکین علائم آسم کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک درمان طب سوزنی دیگر نیز به تسکین علایم آسم کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion Blood-letting puncture and cupping can significantly reduce high myodynamia in cerebrovascular accident patients.
[ترجمه گوگل]ConclusionBoncition خونرسانی و حجامت می تواند به طور قابل توجهی کاهش میودینامی بالا در بیماران حوادث عروق مغزی
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری خون - اجازه دادن به puncture و cupping می تواند به طور قابل توجهی کاهش قابل توجهی در بیماران تصادف cerebrovascular را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective: Discussion trachea intubation patient non - plan cupping factor and countermeasure.
[ترجمه گوگل]هدف: بحث در مورد لوله گذاری نای فاکتور حجامت بدون برنامه و اقدام متقابل
[ترجمه ترگمان]هدف: مباحثاتی که به بیمار کمک می کند به صورت non و countermeasure بیمار عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fire needle combined with cupping is widely used to treat dermopathy, osteopathia as well as surgical disorders.
[ترجمه گوگل]سوزن آتش همراه با حجامت به طور گسترده برای درمان درموپاتی، استئوپاتی و همچنین اختلالات جراحی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سرنگ آتش نشانی ترکیب شده با مواد مخدر به طور گسترده برای درمان dermopathy، osteopathia و اختلالات جراحی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cupping treatment worked wonders ! My back feels better.
[ترجمه گوگل]حجامت معجزه کرد! احساس کمرم بهتره
[ترجمه ترگمان]روش اثر زخم روی عجایب کار می کرد کمرم بهتر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion The combination of penicillin and percussopunctator plus cupping jar is effective for the treatment of erysipelas on Lower legs and prevention of recurrence.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری ترکیب پنی‌سیلین و پرکاسوپانکتاتور به‌علاوه جار حجامتی برای درمان اریسیپل در قسمت پایین پا و پیشگیری از عود مؤثر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ترکیب پنی سیلین و percussopunctator به همراه cupping jar برای درمان of روی پاهای پایین تر و جلوگیری از وقوع دوباره موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بادکش (اسم)
shaft, cupping, exhaust pipe

فنجانی (صفت)
cupped, cupping, cup-shaped

انگلیسی به انگلیسی

• application of a cupping glass to draw blood to the surface of the body for relieving internal congestion (traditional chinese medicine therapy)

پیشنهاد کاربران

در اصطلاح فنی اغلب مربوط به چوب یا شغل نجاری به معنی بادکردن یا محدب شدن معنی میده
وقتی با دست بیاد به معنی گود کردن دستان به شکل یک فنجان
تو فرنز ( گرفت تو دستش/مشتش )
فرسایش ناهموار لاستیک وسیله نقلیه
حجامت
بادکشی
[روش سنتی و قدیمی، به پشت کمر فرد] کوزه زَنی

بپرس