cuddle

/ˈkədl̩//ˈkʌdl̩/

معنی: نوازش کردن، در اغوش گرفتن، در بستر راحت غنودن
معانی دیگر: (با مهربانی و ملایمت) در آغوش گرفتن، بغل کردن، نزد هم غنودن، آرمیدن، در برگیری، در آغوش گیری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cuddles, cuddling, cuddled
• : تعریف: to hug and caress with affection and tenderness, usu. while sitting or reclining.
مشابه: caress, nuzzle

- She cuddled her little boy in her arms.
[ترجمه مجید] او پسر کوچکش را با دستانش در اغوش گرفت
|
[ترجمه گوگل] پسر کوچکش را در آغوشش گرفت
[ترجمه ترگمان] او پسر کوچکش را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her oldest son doesn't like to be cuddled anymore.
[ترجمه فرزاد] پسر بزرگتر او دوست ندارد که به آغوش گرفته شود
|
[ترجمه گوگل] پسر بزرگش دیگر دوست ندارد او را در آغوش بگیرند
[ترجمه ترگمان] پسر ارشدش دوست ندارد که در آغوش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to cuddle one another; nestle.
مشابه: nestle, nuzzle

- He and his girlfriend were cuddling on the couch when I came in.
[ترجمه کسری] وقتی وارد شدم، پسره و دوست
|
[ترجمه کسری] وقتی وارد شدم، اونو دوست دخترش دو نفری روی مبل همو بغل کرده بودن
|
[ترجمه ف.ه.ا] وقتی وارد شدم، او ( مذکر ) و دوست دخترش روب مبل همدیگر را در آغوش گرفته بودند.
|
[ترجمه گوگل] او و دوست دخترش روی مبل در آغوش گرفته بودند که من وارد شدم
[ترجمه ترگمان] اون و دوست دخترش وقتی اومدم تو رو مبل بغل کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: cuddlesome (adj.), cuddly (adj.)
• : تعریف: an act or instance of cuddling.

- Come here and give me a cuddle.
[ترجمه گوگل] بیا اینجا و مرا در آغوش بگیر
[ترجمه ترگمان] بیا اینجا و یه بغل بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cuddle up
تنگ در کنار کسی قرار گرفتن

2. instead of saying goodbye, she gave him a cuddle
به جای خداحافظی او را در سینه فشرد.

3. He gave her a big cuddle and told her not to worry.
[ترجمه lady. b. a] اون، اون دختر رو یک بغل محکم کرد و بهش گفت که نگران نباش
|
[ترجمه گوگل]او را در آغوش گرفت و گفت نگران نباش
[ترجمه ترگمان]او را بغل کرد و به او گفت که نگران نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They used to kiss and cuddle in front of everyone.
[ترجمه مهسا] آنها عادت داشتن در مقابل دیگران یکدیگر را در ببوسند و در آغوش بگیرند.
|
[ترجمه گوگل]جلوی همه می بوسیدند و در آغوش می گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل همه همدیگر را می بوسیدند و نوازش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Come here and give me a cuddle.
[ترجمه گوگل]بیا اینجا و مرا در آغوش بگیر
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا و یه بغل بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were having a cuddle on the sofa.
[ترجمه گوگل]روی مبل مشغول نوازش بودند
[ترجمه ترگمان]داشتن روی کاناپه همدیگه رو بغل میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He just wants a comforting kiss and a cuddle and he'll be all right.
[ترجمه گوگل]او فقط یک بوسه آرامش بخش و یک نوازش می خواهد و حالش خوب می شود
[ترجمه ترگمان]اون فقط می خواد یه بوسه آرامش بخش و یه بغل نوازش کنه و حالش خوب می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We could just cuddle up and drop off.
[ترجمه گوگل]فقط می توانستیم در آغوش بگیریم و پیاده شویم
[ترجمه ترگمان]میتونیم همدیگه رو بغل کنیم و بی خیال بشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or a cosy cuddle without all that ear-bashing.
[ترجمه گوگل]یا یک نوازش دنج بدون آن همه گوش دادن
[ترجمه ترگمان]یا یه جای دنج بدون اون همه خرد کردن گوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was giving the baby a cuddle.
[ترجمه گوگل]داشت بچه را در آغوش می گرفت
[ترجمه ترگمان]اون داشت بچه رو نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Give her a cuddle.
[ترجمه گوگل]او را در آغوش بگیر
[ترجمه ترگمان]یه بغل بهش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I used to give him the odd cuddle and I used to give him lifts home on my bike.
[ترجمه گوگل]من عادت داشتم او را در آغوش بگیرم و با دوچرخه ام به او آسانسور می دادم
[ترجمه ترگمان]من عادت داشتم که او را نوازش کنم و با دوچرخه به خانه بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Give Mummy a big cuddle.
[ترجمه گوگل]یک نوازش بزرگ به مامان بدهید
[ترجمه ترگمان]به مامانم یه بغل گنده بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She should have given Lily a cuddle.
[ترجمه گوگل]او باید لیلی را در آغوش می گرفت
[ترجمه ترگمان]باید لی لی رو بغل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You only cuddle them when you feel like it, and they never make a mess.
[ترجمه گوگل]شما فقط زمانی که دوست دارید آنها را در آغوش می گیرید و آنها هرگز به هم نمی ریزند
[ترجمه ترگمان]تو فقط وقتی احساس می کنی که خوشت میاد اونا رو بغل می کنی و هیچ وقت گند نمی زنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوازش کردن (فعل)
stroke, blandish, coax, baby, fondle, coddle, pet, pat, canoodle, cuddle, dandle

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

در بستر راحت غنودن (فعل)
cuddle

انگلیسی به انگلیسی

• caress; hug, embrace
hug closely, fondle, snuggle together
if you cuddle someone, you put your arms round them and hold them close.
when you cuddle up to someone, you sit or lie as near to them as possible and hold them.

پیشنهاد کاربران

فرق cuddle و hug چیه؟
در آغوش کشیدن
SYN: hug - embrace
▪️▪️▪️
If the baby cries, pick him up and cuddle him
@Cambridge dictionary
نوازش کردن
کنار
در آغوش گرفتن ❤️

بپرس